به عنوان پدر فرزند مبتلا به صرع، همیشه دنبال امیدواری هستم.
اگرچه مثل یک دوی سرعت میماند؛ اما خط پایانی در افق دیده نمیشود. اولین تشنج گراندمال پسرم، یک هفته بعد از سومین سالگرد تولدش اتفاق افتاد. آن شب برایم مثل یک کابوس بود. وحشت کرده بودم. البته فقط همان یک…
برای من صرع داشتن، مثل دوچرخه سواری روی یک چرخ فلک و به همین اندازه نامطمئن است. بین سنین هفت تا 11 سال، صرع مقاوم به درمان داشتم که تحت عمل جراحی همیسفرکتومی (برداشتن نیمی از مغز) قرار گرفتم؛ تا…
کنسرت ها یکی از بزرگترین بخش های زندگی، در دنیای ما هستند. در کنار این که موسیقی، یکی از بخش های پررنگ زندگی ما است، حضور در کنسرت ها، به من کمک می کند تا با وجود صرعم، درس های…
هر روز پیش از آنکه از خانه خارج شوم، جیب هایم را بررسی می کنم : کلیدهایم و کیف پولم؛ تا مطمئن شوم که چیزهای ضروری را همراه خود دارم. وقتی بچه بودم، می دیدم والدین و بزرگترها همین کار…
زمانی که ما تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم؛ از عشقی که به یکدیگر و رویاهایی که برای آینده داشتیم، روی ابرها بودیم. ناگفته نماند که به سرعت برای مراسم عروسی برنامه ریزی کردیم. تازه هر دویمان بیست ساله شده…
زندگی با صرع مانند رؤیا است؛ یک رؤیای واقعی. من هر روز دچار گیجی می شوم که آیا چیزهایی که برای من اتفاق می افتد واقعی هستند یا نه؟ من صرع مقاوم به درمان دارم که در آن، تشنج ها…
اینگونه بود که نیلوفر خودش را به ما در انجمن جهانی صرع معرفی کرد. این هنرمند خوش قریحۀ ایرانی برای ما نوشت که نگذاشت صرع استعداد هنری او را مغلوب کند. ” من از زمان تولد صرع داشتم؛ ولی تشنج…
در یکی از روزهای سال 1352 چشم به جهان گشودم. به این جهانی که زندگی را برایم همراه با تشنج می خواست. شنیده ام که از هنگام تولد، هروقت دچار تب می شدم، تشنج می کردم و چه…
اسم من میعاد است و 32 سال سن دارم. هشت ساله بودم که برای اولین بار دچار تشنج شدم. چیز زیادی از آن موقع خاطرم نیست؛ ولی تشنج هایم به صورت خیرگی بودند و بیهوشی نداشتم. مرتب تشنج داشتم که...