گاهی اوقات من با خودم خیلی بد هستم و بدون وقفه خودم را با دیگران مقایسه می کنم؛ بدون توجه به این که بارها خوانده ام که خودم چه قدر برای خود، کافی یا دوست داشتنی ام.

تقریباً هر روز در جست وجوی ماجرایی هستم تا ثابت کنم که کسی نیستم و شایستگی دوست داشته شدن را ندارم.

فکر می کنیم چیزی درون ما اشتباه است؛ اگر مثلاً در یک سن خاصی، هنوز مجردیم؛ هنوز میزان درآمد ماهیانۀ مشخصی نداریم؛ یا در حضور دیگران به شیوۀ خاصی به چشم نمی آییم یا عمل نمی کنیم.

گاهی در بین فشارهای زندگی، به نظر می رسد که فراموش می کنیم چه اندازه منحصر به فرد و فوق العاده ایم.

در سفر زندگی ام، من نکته هایی را به خاطر سپردم تا زمان هایی که وسوسه می شدم تا نسبت به خودم بدجنسی کنم، آن ها را به خاطر آورم:

  1. افرادی که شما خود را با آنها مقایسه می کنید، خودشان را با دیگران مقایسه می کنند.

ما همه خودمان را با دیگران مقایسه می کنیم و به شما اطمینان می دهم کسی که فکر می کنید همه چیز تمام است، اینگونه نیست.

وقتی که شما به دیگران با عینک همدلی و درک و بدون قضاوت و حسادت نگاه کنید، بیشتر قادر خواهید بود تا آنها را همان چیزی که هستند ببینید : انسان !

 آنها انسان های ناکامل زیبایی هستند که مثل همۀ ما  از چالش های  زندگی عبور می کنند.

  1. ذهن شما می تواند یک دروغگوی مجاب کننده باشد.

جمله ای را دیدم که نوشته بود: ” هر چیزی که به آن فکر می کنی را باور نکن! ” این نکته کاملاً اشاره به این دارد که وقتی من به افکار مأیوس کننده، واکنش نشان می دهم، این افکار از ذهن من عبور می کند. افکار ما، فقط افکار هستند و اگر قدرت زیادی به افکار منفی بدهید، شما را  فرسوده و بیمار می کنند.

  1. شما بیش از چیزهای نادرست، چیزهای درست دارید.

این جملۀ مورد علاقۀ من از کابات زین است که : ” تا وقتی زنده ای، چیزهای درست بیشتر از چیزهای نادرست در تو وجود دارد. ”

به عنوان فردی که گاهی تمایل دارد تا روی معایبش تمرکز کند، این جمله کمک می کند تا به یاد آوریم که چیزهای زیادی در ما وجود دارد که آنها را دوست داریم؛ مثل این واقعیت که زنده ایم و نفس می کشیم و همیشه قادریم انتخاب کنیم که راه های جدیدی را برویم .

  1. زمان هایی که فکر می کنی کمتر مستحق عشق و محبتی؛  زمانی است که  تو بیشتر به آنها  نیاز داری.

من دریافته ام که پذیرش عشق و درک از دیگران، در زمان هایی که موقعیت های خشم، شرم، اضطراب یا افسردگی را تجربه می کنیم،  خیلی سخت است. اما قبول کردن حقیقت بالا، دیدگاه مرا عوض کرد و موجب شد تا بفهمم که عشق، واقعاً بزرگترین هدیه ای است که در این زمان ها می توانم دریافت کنم.

  1. ” اکنون” را کامل بپذیرید و با آن در صلح باشید؛ پیش از آن که بتوانید از ” آینده” رضایت داشته باشید.

چیزی که من برای تغییر و رسیدن به گام بعدی در نردبان زندگی یاد گرفتم، این بود که شما نمی توانید از جریان زندگی، کاملاً احساس رضایت داشته باشید مگر این که بتوانید نقطه ای را  که در آن هستید بپذیرید؛ آن را تصدیق کنید و برای آن قدردانی داشته باشید.

چیزی را که هستید، در آغوش بگیرید و با آن در آرامش باشید. سفر زندگی شما به سمت جلو و نقطه ای جدید، برایتان  احساس آرامش، رضایت و لذت بیشتر به همراه خواهد داشت.

  1. تمرکز خود را به جای کامل شدن روی جریان امور بگذارید و توجه کنید که چه اندازه راه آمده اید؛ به جای این که فکر کنید چیزهایی را از دست داده اید.

ما برای کامل بودن و موفقیت، سر و دست می شکنیم و وقتی کم می آوریم، احساس کمبود و بی ارزشی می کنیم. چیزی که متوجه آن نیستیم، این است که برای رسیدن به  اهدافمان  کار می کنیم و مایلیم  خودمان را خارج از دستاوردهایمان ببینیم نه همراه با آنها؛ بدون توجه به دفعاتی که شکست می خوریم.

به جای سرزنش خود برای اشتباه ها و به عقب برگشتن؛ خود را نوازش کنید و برای تلاش دوباره، ساختن فرآیند و رفتن به همان جایی که دوست دارید، دستی به پشت خود بزنید.

  1. نمی توانید از روش خویش متنفر باشید و خودتان را دوست داشته باشید.

با گفتن به خودتان که چه شکست بزرگی داشته اید، موفق تر نمی شوید. گفتن این به خودتان که از تمام ظرفیت زندگیتان استفاده نمی کنید، کمکی نمی کند تا به ظرفیت بیشتری برسید و  با گفتن این به خودتان که بی ارزش و غیر دوست داشتنی هستید، احساس ارزشمندی و عشق بیشتری نمی کنید.

تنها راه برای رسیدن برای عشق به خود، دوست داشتن خودتان است. شما برای خودتان کافی هستید؛ همان طوری که هستید و عشق به خود، کمی راحت تر خواهد بود اگر مرتب این را به خودتان یادآوری کنید.