نوشته های r

بهداشت دهان و دندان در صرع

به عقیدۀ دندان پزشکان و متخصصان علوم بهداشتی، مهمترین عامل پوسیدگی دندان ها و مشکلات لثه، پلاک میکروبی است. پلاک میکروبی به تجمع میکروب ها روی دندان و لثه گفته می شود. مهمترین راه حفظ سلامت دهان و دندان، رعایت توصیه های بهداشتی، کنترل و حذف پلاک میکروبی و برداشتن جرم های سخت از روی دندان ها است. جرم به مواد سختی گفته می شود که از معدنی شدن پلاک حاصل می شود. جرم ها به علت چسبندگی زیاد به دندان، به ویژه در کنار و زیر لثه ها، با مسواک برداشته نمی شوند و باید با روش های مکانیکی به وسیلۀ دندانپزشکان یا بهداشت کاران دهان و دندان پاکسازی شوند.

تنها مسواک زدن منظم و رعایت بهداشت دهان و دندان می تواند از تشکیل پلاک های میکروبی و جرم ها جلوگیری کند. عوامل دیگری هم مثل بیماری های عمومی و ضعیف کننده، بارداری، کمبود ویتامین ها به ویژه ویتامین C ، بلوغ و مصرف منظم بعضی داروها، در پیدایش التهاب لثه نقش دارند که باعث تشدید عمل میکروب ها، پلاک ها و جرم ها می شوند .

 در دندانپزشکی حفظ بهداشت دهان و کنترل پلاک های میکروبی، مقدم بر درمان های دیگر مانند پرکردن، ارتودنسی، گذاشتن دندان و حتی جراحی است. چون این درمان ها در کسانی که بهداشت دهانی ضعیف دارند، با شکست مواجه می شود. روش های حفظ بهداشت دهان و دندان، شامل مسواک زدن، کاربرد نخ دندان و استفاده از دهانشویه های مختلف است.

داروهای ضد صرع و تورم لثه

در بیماران مبتلا به صرع، به علت مصرف بعضی داروها مانند فنی توئین، تورم و افزایش حجم لثه مشاهده می شود و درصد شیوع آن، حدود 50 درصد گزارش شده است. یعنی نیمی از بیماران مبتلا که این دارو را مصرف می کنند، مبتلا به تورم لثه می شوند.

ساختمان شیمیایی این دارو به گونه ای است که باعث افزایش تعداد و حجم عروق لثه ای می شود و درنتیجه افزایش حجم و افزایش التهاب را در پی خواهد داشت.

بزرگی لثه اغلب از لثۀ بین دندانی و لبه های لثه شروع شده و ممکن است که کل لثه، را طوری مبتلا کند که روی سطوح دندان ها را بپوشاند و ظاهری ناخوشایند به دهان و دندان بدهد.

عده ای عقیده دارند که عامل دارو، عامل اولیه است و وجود پلاک میکروبی باعث تشدید آن شده است . ولی عده ای برعکس اعتقاد دارند و می گویند عامل دارویی، عامل ثانویه و تشدید کننده است.

 بهتر است فرد مبتلا به صرع قبل از شروع مصرف دارو، به دندانپزشک مراجعه کند؛ تا جرم گیری برای او  انجام شود و به او آموزش بهداشت دندان داده شود و به این وسیله پیشگیری لازم به عمل آید. در صورتی که پس از مصرف دارو، ناراحتی لثه گزارش شود، باید با پزشک بیمار، مشورت شود تا در صورت امکان، دارو تغییر یابد. طبق آمار در مواردی که بهداشت دهان و دندان رعایت شده است و ناراحتی لثه هم وجود دارد ، تغییر دارو باعث از بین رفتن افزایش حجم و ناراحتی لثه شده است. درمان افزایش حجم زیاد لثه جراحی است.

بیماری صرع و یا هر بیماری دیگری، نمی تواند و نباید مانع رعایت بهداشت فردی شود؛ چرا که مسواک نزدن، عوارض زیادی دارد.

  • در صورتی که به خاطر وجود ناراحتی دندان یا لثه به دندانپزشک مراجعه کردید، او را از صرع خود و داروهایی که مصرف می کنید، مطلع کنید؛ تا دندانپزشک نسبت به وضعیت بیماری شما، اقدامات درمانی لازم را انجام دهد.

چنانچه احتمال می دهید در زمان اقدامات دندانپزشکی، تشنج خواهید داشت، به دندانپزشک بگویید تا از اقدامات  پیشگیری  استفاده نماید.

بیشتر

نقش عفونت ادراري بعنوان عامل ايجاد كننده اولين تشنج تب خيز در بروز صرع بعدي

نام و نام خانوادگی :1- دكتر احمد شجري 2-مریم محمد قادر

رشته تخصصی : فوق تخصص نفرولوژی کودکان /  شماره نظام پزشکی : 38880

2- رشته  :پرستاری

چكيده :

مقدمه و اهداف :

شايعترين فرم تشنج در كودكان تشنج تب خيز است كه در 4-3% از كودكان زير 5 سال رخ مي دهد. هدف از انجام اين مطالعه ، بررسي فراواني بروز صرع بعدي ، بعد از اولين تشنج تب  ناشي از عفونت ادراري بود.

 روش تحقیق    :

دريك مطالعه توصيفي آينده نگر ، 139 كودك 6 ماه تا 6 سال  كه از فروردين 86  لغايت مهر 87 به علت اولين تشنج تب در بخش اطفال بيمارستان شهيد صدوقي بستري شده  بودند به مدت يكسال  از نظر بروز صرع بعدي  ، پيگيري شدند .

يافته های پژوهشی :

 71 پسر و 58 دختر با ميانگين سني21/1± 03/2 سال بررسي شدند. شايع ترين علت تب شامل URI در 39 نفر (30%) ، گاستروآنتريت در 22 نفر (17% ) و اوتيت مديا در19 كودك ( 15%) بود . در يازده كودك (9%)  علت تشتج تب خيز عفونت ادراري بود .  علت تب در 8/15 % از بيماران معلوم نشد.

صرع بعدي در هشت نفر از بيماران (2/6% ) رخ داد كه  ميانگين زمان بروزآن 4/9 ± 8/7   ماه بود. سه بيمار از كودكان با عفونت ادراري  و پنج كودك  با دلايل ديگر تب ، بروز تشنج بدون تب بعدي داشتند . عفونت ادراري بعنوان  عامل ايجاد كننده تشنج تب خيز به عنوان يكي از  ريسك فاكتورهاي بروز صرع بعدي  بود  .

نتيجه گيری : لازم است كه در كودكان  با تشنج تب خيز بدنبال عفونت ادراري ، دقت بيشتري براي شناسايي  ساير ريسك فاكتورهاي بروز صرع بعدي  انجام داد و پيگيري اين كودكان را جدي تر انجام دهيم . 

بیشتر

بررسی 115 مورد صرعی درمانگاه اعصاب کودکان بیمارستان امام خمینی (ره) که اولین تشنج آنها تشنج زمان تب بوده است

دکتر زرین تاج کیهانی دوست، دانشیار ، فوق تخصص مغز و اعصاب کودکان

چکیده:

تشنج زمان تب شایعترین عارضه عصبی در دوره کودکی است و بررسی عوارض آن بخصوص تبدیل آن به صرع یک عامل اضطراب برای خانواده است. هدف این تحقیق بررسی شیوع تب زمان تب و صرع در مراجعین به درمانگاه مغز و اعصاب کودکان بیمارستان امام خمینی (ره) می باشد.

مواد و روشها : در 115 بیمار مراجعه کننده به درمانگاه اعصاب کوکان بیمارستان امام خمینی (ره) که با عنوان تشنج مکرر مراجعه و در سابقه اولین تشنج آنها تشنج زمان تب بوده است از نظر سن بروز ، نوع و شکل تشنج ، فاصله بین شروع تب و تشنج و سابقه فامیلی F.C و صرع و سابقه تکاملی مورد پیگیری قرار گرفته و بررسی شدند.

نتایج : در این بررسی تشنج زمان تب اولیه در 90 نفر 3/78% نوزاد در بیداری و طول مدت تشنج زمان تب در 22 نفر (19%)  بیش از 10 دقیقه و به صورت Status بوده است و در 42 نفر (5/36%) سابقه خانوادگی صرع و در 64 نفر (7/55%) سابقه F.C موجود بوده است. و در 39 نفر (9/33%) اولینF.C بین 14-12 ماهگی بوده است. و در 57 نفر (50%) بصورت U.W.G و شلی بدن و در 44 نفر بصورت تونیک کلونیک ژنرالیزه بوده است در88 نفر(4/75) صرع بعدی به صورت absence در بیماران دیده شده است. 

بحث :  بطور کلی تشنج زمان تب اکثر اوقات در بیداری و به صورت شلی بدن و U.W.G اتفاق افتاده و شیوع خانوادگی F.C و صرع در تکرار و بروز صرع بعدی در آن موثر بوده و شایعترین شکل صرعی absence و دردرجه بعدی تونیک کلونیک ژنرالیزه بوده است.

پیشنهادات: بررسی ابعاد مختلف تشنج اولیه در تعیین پیش  آگهی و عاقبت صرعی بعدی اهمیت زیادی دارد که تحقیقات بعدی را ایجاب می کند.  

کلمات کلیدی: تشنج زمان تب، صرع، absence ، تونیک کلونیک ژنرالیزه ، کودکان.  

بیشتر

نقش سلنیوم در صرع مقاوم به درمان

دکتر محمود رضا اشرفی – استاد دانشگاه علوم پزشكي تهران ، مركز طبي كودكان

هدف : پس از معرفی مواردی از بیماران با کمبود سلنیوم و تشنجهای مکرر و مقاوم که بدنبال جایگزینی سلنیوم کنترل تشنجها به آسانی انجام گرفت این ایده که شاید سلنیوم با محافظت سلولهای مغزی در برابر اکسیژن آزاد و پراکسیداسیون چربی از تشنج مقاوم در موارد کمبود سلنیوم جلوگیری میکند در صدد برآمدیم تا در طرحی تحقیقاتی سطح سرمی سلنیوم در بیماران مبتلا به تشنج مکرر یا صرع مقاوم به درمان را اندازه گیری و با سطح سرمی گروه کنترل نرمال مقایسه نماییم.

روش مطالعه : در یک مطالعه مورد- شاهدی جهت مقایسه سطح سرمی سلنیوم در بیماران مبتلا به صرع مقاوم یا تشنج مکرر با افراد نرمال، هشتاد بیمار تشنجی بدون محدودیت سنی- نوزادی تا بلوغ- که کرایتریای صرع مقاوم یا تشنج مکرر را داشتند وارد مطالعه گردیده و پس از تکمیل پرسشنامه واقدامات تشخیصی، سلنیوم سرم به روش   Atomic Absorption Spectrophotometer و هیدرید كردن سلنیوم اندازه گیری گردید. هشتاد مورد شاهد نیزاز بین کودکان تبدار به ظاهر سالم بدون سابقه تشنج که از نظرسنی ، وضعیت اجتماعی اقتصادی و منطقه زندگی مشابه با بیماران اتتخاب شدند.

یافته ها: متوسط سطح سرمی سلنیوم در گروه بیماران 88/68 نانوگرم در میلی لیتر با انحراف معیار 58/17 و در گروه شاهد93/85 نانوگرم در میلی لیتر با انحراف معیار 93/13بوده است. اختلاف معنی دار آماری بین میانگین سطح سرمی سلنیوم در گروه بیماران در مقایسه با گروه کنترل، بصورت کمتر بودن سطح سرمی سلنیوم در گروه بیماران با تشنج مکرر وصرع مقاوم مشاهده گردید (P value <0.05). تعیین حدودی که با 95در صد اطمینان میانگین جامعه را در بر گیردحد بالا و پایین سلنیوم در جامعه را بدست داد .

نتیجه گیری:  به نظر میرسد اندازه گیری سطح سرمی سلنیوم در بیماران با تشنج مکرر وصرع مقاوم به عنوان یک اقدام تشخیصی قابل اهمیت  در ردیف سایر اقداما ت تشخیصی  در این بیماران قرار گیرد .

کلمات کلیدی: سلنیوم، صرع مقاوم ، تشنج مکرر

بیشتر

بررسی و مقایسه مهارت دست در دانش آموزان عادی ودانش آموزان مصروع

سعیده مرتضوی[1] سپيده مرتضوي

مدرس دانشگاه ازاد اسلامي واحد همدان 

چكيده :

مقدمه: عملکرد طبيعي و ماهرانه اندام فوقانی براي انجام فعاليتهاي روزمره زندگي از اهمیت بسیاری برخوردار است. باتجزیه وتحلیل فعالیتهایی فوق مشخص می شود که اهميت عملکرد اندام فوقانی به علت وجود مهارتهای حرکتی ظریفي است كه براي انجام فعالیتها و نیز برقراری ارتباط با سایرین ضروری است. پر واضح است که فقدان و یا اختلال این حرکات موجب مشکلات متعددی برای کودکان می گردد.لذا بررسی ومقایسه مهارتهای حرکتی این گروه با کودکان عادی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

مواد و روش تحقیق:                                                                                                                                                                  

42 دانش آموز مصروع با  40 دانش آموز عادی  با دامنه سنی 7 تا 10 سال (سال  11/8X=  ، 09/1 SD =) به روش مقطعي در اين مطالعه شركت نمودند. پس از كسب رضايت از والدين و آشنايي دانش آموز با نحوه انجام آزمون مراحل  ارزيابی با تست پرد و پگ بورد  انجام شد.

يافته ها: میانگین سرعت حرکت  (تعداد در 30 ثانيه) دست غالب و مغلوب، میانگین هماهنگی دو دست و میانگین مهارت دست در دو گروه ، در سطح P≤  0/05دارای  اختلاف میانگین معنادار می باشد.

 میانگین سرعت دست حرکت غالب و مغلوب، هماهنگی حرکت دودست و مهارت دست در سطح P≤  0/05  در دختران و پسران در هردوگروه معنادار نمی باشد.

میانگین مهارت دست در سطح P≤  0/05  در چپ دستها وراست دستها در هر دوگروه معنادار نمی باشد. P≤  0/05 

بحث : نتايج اين مطالعه نشان داد كه نمرات خرده آزمونهای مهارتهای دست در دانش آموزان عادی ومصروع متفاوت است. ولی در دو گروه به تفکیک جنسیت وبرتری طرفی تفاوت معناداری مشاهده نشد. لذا بر اساس شواهد موجود، برنامه هاي جامع توان بخشي براي افرادمصروع پيشنهاد مي شود.

واژگان كليدي: دانش اموزان مصروع ، مهارت دست، تست پرد و پگ برد


بیشتر

بررسي تاثير تكنيك هاي رواني ريلكسيشن و توجه برگرداني بر كاهش اضطراب بيماران مصروع

حسین شاه محمدی : عضو باشگاه پژوهشگران جوان دانشگاه آزاد اسلامی واحد تبریز, کارشناس روان شناسی

2 – مسعود مهدی زاده : کارشناس روان شناسی بالینی

3 – شهرام یاقوتی آذر : کارشناس ارشد روان شناسی

مقدمه و هدف         

بيماران مصروع كه نيازمند توجه خاص پزشكي و رفتاري هستند، اضطراب هاي متفاوتي را در زندگي تجربه مي كنند. هدف پژوهش حاضر بررسي تاثير تكنيك هاي رواني ريلكسيشن و توجه برگرداني بر كاهش اضطراب بيماران مصروع مي باشد.

روش تحقيق

 آزمودني هاي اين پژوهش را 40 نفر از بيماران مصروع  انجمن صرع تبريز كه به روش نمونه گيري در دسترس انتخاب شده اند، تشكيل مي دهند. اين پژوهش در قالب طرح پيش آزمون پس آزمون با كنترل، در قالب 4 گروه آزمايشي تن آرامي، توجه برگرداني، تن آرامي توجه برگرداني و ليست انتظار، تحت آموزش تكنيك هاي آرام بخشي قرار گرفته و ميزان اضطراب آن ها به دنبال دريافت آموزش هاي مربوطه، مورد مقايسه قرار گرفت. براي تحليل داده اي پژوهش حاضر از روش تحليل واريانس عاملي و Anova استفاده شد.

يافته هاي پژوهش

يافته هاي پژوهش حاضر نشان دادند كه آموزش تكنيك ها، به طور معني داري سبب كاهش نشانه هاي اضطراب پنهان و آشكار در بيماران شده ( p < 0/05 ) كه چنين تغييري در بيماران گروه كنترل مشاهده نشد. همچنين تاثير آموزش ها در بين دو جنس تفاوتي نداشته و بين سطوح مختلف تحصيلات نيز در كاهش اضطراب تفاوت وجود نداشت.

نتيجه گيري

با توجه به نتايج آموزشي تكنيك هاي رواني، تن آرامي و توجه برگرداني بر كاهش اضطراب بيماران مصروع، به كارگيري اين روش ها در كليه سطوح پيشگيري و درمان بيماران مصروع، ضروري به نظر مي رسد.

واژگان كليدي: تكنيك توجه برگرداني، تكنيك آرام سازي يا ريلكسيشن، اضطراب، بيماران مصروع

بیشتر

مقايسه تاثير فنوباربيتال با كاربامازپين در كنترل حملات تشنج پارشيل با ژنراليزاسيون ثانويه در كودكان 2 تا 12 ساله مراجعه كننده به بيمارستان كودكان 17 شهريور رشت از سال 85 لغايت86

*دكتر الهام بيدآبادي، **دكتر آبتين حيدر زاده، ***دكتر حوري ارجمندي،****دكتر محمد رضا عزيزي اصل

*فوق تخصص مغز واعصاب كودكان، استاديار دانشگاه علوم پزشكي گيلان

 **  متخصص پزشكي اجتماعي، دانشيار دانشگاه علوم پزشكي گيلان

  *** پزشك عمومي، دانشگاه علوم پزشكي گيلان

 **** دستيار تخصصي سال آخر بيماري هاي كودكان و نوزادان، دانشگاه علوم پزشكي گيلان

*نويسنده مسئول: آدرس:رشت.بلوارشهیدنامجو.بیمارستان17شهریور.دفترگروه کودکان

مقدمه: تشنج از شايع ترين اختلالات نورولوژيكي است كه بيماران به دنبال آن به متخصص اعصاب مراجعه مي كنند. هدف ايده آل در درمان تشنج كنترل كامل با داروهايي است كه حداقل اثرات جانبي را دارد و كيفيت زندگي بيمار را بهبود مي بخشد.

هدف: هدف از انجام اين مطالعه بررسي مقايسه اي فنوباربيتال و كاربامازپين به عنوان درمان تك دارويي در درمان تشنج پارشيل با ژنراليزاسيون ثانويه مي باشد.

مواد و روش ها:  اين مطالعه بر روي پرونده 71 كودك 12-2 ساله مبتلا به تشنج پارشيل با ژنراليزاسيون ثانويه  كه از سال 85 لغايت 86 به درمانگاه فوق تخصصي مغز و اعصاب كودكان مراجعه كرده بودند و به صورت تصادفي منظم(يك در ميان)  در دو گروه كاربامازپين (36 نفر) و فنوباربيتال (35نفر) قرار گرفته بودند، انجام شده است. هر دو گروه 6 ماه تحت درمان دارويي بودند. در انتهاي كنترل شش ماهه دو گروه كاربامازپين (7/50%) و فنوباربيتال(3/49%) از نظر تيپ حملات تشنج، مدت زمان پايداري هر حمله، تواتر حملات و ميزان پاسخدهي مورد ارزيابي قرار گرفتند.

نتايج: 32 دختر (47%) و 46 پسر( 53%) در اين مطالعه شركت داشتند. تيپ حملات، ميانگين تواتر و مدت زمان پايداري حملات تشنج قبل از درمان در دو گروه يكسان بوده است. پس از درمان 23 نفر (9/63%) از گروه كاربامازپين و 22 نفر( 9/62%) از گروه فنوباربيتال بدون تشنج بودند.  پاسخ به درمان و تيپ حملات در دو گروه تفاوت معني داري نداشت. ميانگين تعداد حملات تشنج در گروه كاربامازپين 66/0 و در گروه فنوباربيتال 8/0 بود. تفاوت دو گروه معني دار نبود. ميانگين مدت زمان پايداري حملات تشنج در گروه كاربامازپين 63/12 ثانيه و در گروه فنوباربيتال 15 ثانيه بود. تفاوت دو گروه معني دار نبود. اگرچه در 2 نفر     ( 5/5%) از گروه كاربامازپين اختلال در تست هاي كبدي ديده شد اما در كل تفاوت دو گروه از نظر عوارض جانبي معني دار نبود.

نتيجه گيري : در مقايسه تاثير فنوباربيتال با كاربامازپين در كاهش تواتر  حملات تشنج، مدت زمان پايداري هر حمله و در كل پاسخدهي به درمان تفاوت معني داري مشاهده نشد. بنابراين در مناطقي كه كنترل آزمايشگاه براي چند ماه اول براي چك آزمايشات خون از نظر بررسي CBC  و LFT وجود دارد انتخاب يكي از اين دو دارو به صلاحديد پزشك و در مناطق بدون در دسترس بودن آزمايشگاه، فنوباربيتال با توجه به  عدم نياز به كنترل آزمايشگاهي توصيه مي شود.

كليد واژه ها: تشنج ها، صرع، فنوباربيتال، كاربامازپين، كودكان

بیشتر

بررسی پیمایشی مقایسه ای دانش، نگرش و عملکرد معلمان مدارس عادی نسبت به صرع در ایران و سودان

                                                                              هیثم الطیب عبدالرحیم                                            

چکیده

زمینه و هدف: با وجود پیشرفت های اخیر در مدیریت صرع، تلاش های برای ارزیابی دانش، نگرش و عملکرد نسبت به صرع علی الخصوص در کشورهای در حال توسعه،  محدود به نظر می آید. دانش و آگاهی دربارة صرع، نگرش نسبت به صرع را تحت تأثیر قرار می دهد.

این پژوهش پیمایشی مقایسه ای در زمینه بررسی دانش، نگرش و عملکرد معلمان مدارس عادی،  در ایران و سودان انجام شد. در این پژوهش ارتباط دانش، نگرش و عملکرد با ویژگی های فردی نمونه شرکت کننده در این پژوهش (جنسیت و سن) نیز مورد بررسی قرار گرفته است.

ابزار پژوهشی: 178 معلم ایرانی و سودانی به پرسشنامه دانش، نگرش و عملکرد نسبت به صرع به صورت انفرادی پاسخ دادند. پرسشنامه مزبور از 15 سوال تشکیل شده است. این پرسشنامه در پژوهش های قبلی که در دانمارک، تایلند و چین انجام شده است، مورد استفاده قرار گرفت.

یافته های پژوهشی: در پژوهش حاضر (91.6%) و (96.4%) به ترتیب از نمونه ایرانی و سودانی با پدیده صرع آشنا هستند. 3% از معلمان سودانی اعتقاد داشتند که دیوانگی علت صرع است. عده ای از معلمان سودانی اعتقاد داشتند که ریختن ادرار حیوان ها بهترین نحوه ای برای کمک به فرد مبتلا به صرع در حین حمله تشنجی است. افراد جوان و پیر در مقایسه با افراد میانسال دربارة صرع آگاهی کمتری دارند. و نگرش آنها منفی تر است.

نتیجه گیری: علیرغم اینکه میزان دانش معلمان ایرانی و سودانی نسبت به صرع بالاست، امَّا برخی نتائج نشان می دهد که عده ای از معلمان هنوز دارای تصورات غلط راجع به دانش آموزان مبتلا به صرع هستند. متأسفانه هنوز عده ای از معلمان سودانی مورد بررسی، دیوانگی را علت صرع می دانند. دوره های آموزشی مختص به صرع در از بین بردن تصورات غلط و منفی ممکن است مفید و مؤثر واقع شود و لازم است خصوصا از طریق رسانه های جمعی علی الخصوص صدا و سیما شناخت و آگاهی عموم مردم و علی الخصوص معلمان نسبت به اختلال صرع و افراد مبتلا به آن افزایش یافته و منجر به از بین بردن تصورات غلط در سطح جامعه باشد. معلمان نقش مهمی در زندگی دانش آموزان مبتلا به صرع ایفا می کنند.

واژه های کلیدی: صرع، دانش، نگرش، عملکرد، معلمان، تهران، خارطوم

بیشتر

Utility of FDG PET/CT scan in seizure focus localization in patients with non-lesion brain MRI

Abtin Doroudinia MD*, Mehrdad Bakhshayesh Karam MD, Abbas Yousefi Koma MD, Jafar Mehvari MD, Sohrab Fesharaki MD

National Research Institute of Tuberculosis and lung diseases (NRITLD), Masih Daneshvari Hospital, Tehran-Iran

Objectives:

About one third of patients with partial epilepsy does not respond to pharmacotherapy and in selected cases may benefit from surgery; therefore identification of structural lesions is vital in the pre-surgical evaluation. Brain MRI fails to reveal apparent abnormality in approximately 20% of patients with medically refractory epilepsy. FDG PET/CT is highly sensitive in localizing epileptogenic foci and is able to provide information complementary to MRI imaging.

Material and methods:

This is a cohort study aiming to evaluate patients suffering from refractory epilepsy, referred by 2 expert neurologist colleagues. All patients are evaluated clinically with EEG to localize epileptogenic focus in the brain cortex. All patients must have an unremarkable brain MRI. FDG PET/CT of brain has been performed in all cases with normal brain MRI to help localizing epileptogenic focus.  The PET/CT images were evaluated by 2 nuclear medicine and radiologists simultaneously in search for possible hypometabolic (decreased metabolic activity) focus which could be suggestive for epileptogenic region in the brain cortex. We used expert visual analysis method to evaluate brain cortex metabolic activity. Finally, the clinical and EEG data together with PET/CT imaging results were compared to determine degree of data congruency. The findings were stratified as exactly congruent, partially congruent and incongruent. Also we stratified patients with regard to clinical epileptogenic focus as localized in temporal lobe, frontal lobe or partially localized and tried to find out in which group of patients PET/CT is most congruent with clinical and EEG findings.

Results and discussion:

In this study we included 99 patients (50 male and 49 female) with mean age of 27.95 years (ranging between 5 and 60 years).

63 patients had their seizure focus localized in temporal lobe by means of clinical and EEG evaluation in which 32 of them demonstrated exactly congruent PET/CT results (50.8%). Remainder of these patients demonstrated either partially congruent PET/CT results (7 patients, 11.1%) or totally incongruent PET/CT findings (24 patients, 38.1%).

24 patients had their seizure focus localized in frontal lobe by means of clinical and EEG evaluation in which only 3 (12.5%) of them demonstrated partial congruency with PET/CT results. The remainder of 21 (87.5%) patients demonstrated incongruent PET/CT results and there was no case in frontal lobe focal seizures with congruent PET/CT results.

12 patients had their seizure focus only partially localized in one hemisphere in which 6 (50%) patients demonstrated partial congruency with PET/CT results.  

Evaluation of our PET/CT scans demonstrated 34 negative brain PET in which 17 patients (50%) had their seizure focus localized in temporal lobe, 11 patients (32.3%) in frontal lobe and 6 patients (17.7%) only partially localized on clinical and EEG evaluation.

All exact congruent PET/CT results had their seizure focus localized in temporal lobe. Among partially congruent cases; 7 patients (38.9%) had their seizure focus localized in temporal lobe, 4 patients (22.2%) in frontal lobe and 7 other patients (38.9%) only partially localized.

Although 50% of temporal lobe seizure patients demonstrated exactly congruent PET/CT results, but these results may be further enhanced by means of more precise localization of seizure focus on clinical and EEG evaluations, in addition to using more advanced PET/CT imaging software which enables the diagnostician to quantify image findings.

Over all PET/CT results in frontal lobe or partially localized patients are not promising in our study and further studies with larger sample size are required.

Also the fact that significant number of partially congruent cases had been partially localized on clinical and EEG evaluation (38.9%); in addition to 50% congruency in partially localized cases, also emphasizes on performing more precise clinical and EEG evaluation in patients to exactly localized seizure focus.   

Conclusion:

FDG PET/CT is useful tool to evaluate patients with refractory seizure who had localized seizure in temporal lobe on clinical evaluation. Utility of FDG PET/CT scan in extratemporal seizure foci is much more limited.

The more precise is the localization of seizure focus on clinical and EEG evaluation; the more helpful would be the subsequent PET/CT scan to confirm that finding which would be to the patient’s best interest to be candidate for possible ablation surgery.

Our results need to be further validated in larger studies.

بیشتر