یک تعریف خوب از اعتماد به نفس ، آن چیزی است که ما به خودمان وقتی که اوضاع زندگی خوب نیست، می گوییم. به تعبیری دیگر، در لحظه های سخت زندگی، آیا خودمان را تشویق می کنیم یا در درونمان، صدایی خشن، ما را قضاوت و تنبیه کرده و اوضاع را بدتر می کند؟
اگر جواب این است که صدای درونی ما، موجب می شود تا اوضاع بدتر شود؛ لازم است آن را دوباره تنظیم کنیم. گام های تنظیم صدای خشن درونی، ساده است؛ اما راحت نیست.
گام اول، شناخت و آگاهی از این است که صدای خشن درونی، می تواند تغییر کند. صدایی که ما می شنویم، خودمان نیستیم؛ ….. بلکه نرم افزاری است که در طول زمان ساخته شده است. این نرم افزار لازم است برداشته شده و به جای آن ، نرم افزار جدیدی نصب شود.
یک تمرین مؤثر برای مهارت در این کار، گذاشتن کارت هایی در جاهایی از خانه مثل آینه ها، یخچال، میز کار، داشبورد ماشین یا هرجایی که زیاد با آن کار دارید، با محتوای این سؤال است : « اگر امکان انتخاب داشتم، ترجیح می دادم الان چه احساسی داشته باشم؟ »
برای مثال من در حال تمیز کردن صورتم در دستشویی هستم و برای کار روزانه آماده می شوم، این سؤال را روی آینه می بینم. ممکن است جوابم این باشد : « من ترجیح می دهم قدردان باشم از این که یک روز دیگر بیدار شده ام و برای سلامتی ام سپاسگزار باشم و خوشحال باشم که یک شغل خوب دارم. »
البته گفتن این مطالب، به سرعت چیزی را عوض نمی کند. با این حال من صادقانه این جمله ها می گویم و به مغزم یک جایگزین می دهم تا عذری برای بدبختی هایم پیدا کرده و برایش ایده ای باز می کنم تا بتواند پاسخ های احتمالی دیگری را بیابد.
مغز ما فقط می تواند چیزی را انجام دهد که بتواند آن را تصور کند. با تکرار مداوم این سؤال : « اگر من امکان انتخاب داشتم، ترجیح می دادم الان چه احساسی داشته باشم؟» ما نمی توانیم واکنش های خودکار خود را در موقعیت ها توجیه کنیم، ولی می توانیم امکانات مفید بیشتری را تصور کنیم.
زمان کافی برای تمرین این گام اول، در افراد مختلف، متفاوت است اما حداقل چند هفته برای تمرین روزانه نیاز دارد.
بعد از این که در این مرحله مهارت پیدا کردید، ناخودآگاه می بینید که در زمان هایی که عصبانی و آشفته می شوید، شروع به خلق احتمال های جدید می کنید.
قدم بعدی، تمرین صدایی است که می خواهید بشنوید. این صدا صدایی آهنگین و همدلانه و پشتیبان خواهد بود. راحت ترین شیوه این است که فکر کنید مشغول صحبت با فرزندتان یا بهترین دوستتان هستید. اگر آنها چالشی را تجربه می کنند، به آنها چه چیزی و با چه تون صدایی خواهید گفت؟ همان کلمه ها را با همان تون صدا برای خودتان به کار ببرید. مثلاً فکر کنید شما در حال قطع یک رابطۀ عاطفی هستید. صدای خشن درونی، شما را یک بازنده می نامد و تمام معایبتان را به یادتان می آورد : چه آنها که واقعی هستند و چه آنها که خودتان تصور می کنید.
سروکله زدن با این صدای یا گفتن این که متوقف شود، سودی ندارد. ولی تمرین کردن با یک صدای آهنگین، حتماً تفاوتی ایجاد خواهد کرد. بعد از گذشت زمان، یک تون صدای آرام و آهنگین، جایگزین آن صدای خشن خواهد شد. مثل یادگیری یک زبان خارجی است. هر چه قدر بیشتر تمرین کنید، کمتر به نظر بیگانه می رسد.
به مثال بالا برمی گردیم. یک صدای آهنگین در این موقعیت، می تواند این باشد : « این موقعیت می تواند انگیزه ای برای یک عشق جدید بوده و البته خطر شکنندگی هم دارد. تو بهترین کار خودت را انجام خواهی داد. نمی توانی روی کاری که دیگران انجام می دهند کنترلی داشته باشی. برایم غرور آفرین است که خودت را دوست داری و می دانی که چگونه به دیگری هم به بهترین شکل عشق بورزی. اشکالی ندارد اگر الان غمگین، خشمگین و ترسیده ای. زندگی بهتر خواهد شد. »
کلمه های شما ممکن است کمتر یا متفاوت تر از من باشند. به هرحال هدف نهایی، انتخاب کلمات و گفتن آنها با صدایی بلند و همدلانه به خودتان است. اگر با این شیوه از گفت و گو با خود آشنا نیستید، ممکن است در ابتدا احساس عجیب یا غیر طبیعی داشته باشید. ولی با تکرار بیشتر این تمرین هر روز، صدای خشن درونی، آرام آرام محو خواهد شد.
تغییر آن چه که در لحظه های سخت زندگی به خودمان می گوییم، یکی از مهمترین وظایف ما در زندگی است. این موضوع مهمترین رابطۀ ما را در زندگی ترمیم می کند : ارتباط ما با خویش !
ترجمه و تلخیص : فاطمه عباسی سیر