#نوجوانان_مبتلا_به_صرع

دورهمی باشگاه انجمن برای نوجوانان

انجمن صرع ایران، امسال با رویکردی جدید و با هدف تعامل بیشتر اعضاء و انجمن با یکدیگر، اقدام به راه‌اندازی باشگاهی در فضایی صمیمانه به صورت فصلی نموده است. اولین دورهمی برای گروه نوجوانان وخانواده‌های آنان در روز چهارشنبه 19 خرداد از ساعت 17 الی 19 در تالار پیام برگزار شد.

هدف از این برنامه، معرفی کارگاه‌های آموزشی تابستانه برای نوجوانان و والدین آنها بود که برای طرح “ارتقاء کیفیت زندگی نوجوانان مبتلا به صرع” با هدف توانمند سازی نوجوانان و ارتقاء مهارت فرزندپروری در والدین ایشان از سال گذشته، کلید خورده بود.

در ابتدای برنامه رضا شاهین، مجری و مدرس فن بیان، با معارفه‌ای دوستانه، برنامه را آغاز کرد و در ادامه دکتر حمیده مصطفایی، دبیر طرح نوجوانان و متخصص مغز و اعصاب، به شرکت‌کنندگان خوش‌آمد گفت.

سپس گروه تسهیلگران با هدایت عباس ناصری از مؤسسۀ نوجهان، شرکت‌کنندگان را به گروه‌های هشت نفره تقسیم کردند. در این گروه‌ها که والدین ونوجوانان به صورت مجزا نشسته بودند، یک نفر تسهیل‌گر هدایت گروه را به عهده داشت.

به هر گروه سه سوال برای گفت‌وگو داده شد:

1. دلت می‌خواهد چه چیزی را در محیط خانه تغییر دهی؟
2. در اجتماع و محیط زندگی‌ات دوست داری چه چیزهایی تغییر کند؟
3. وضعیت مطلوب و دلخواه تو در این موارد چیست؟

این گپ صمیمانه 45 دقیقه طول کشید و در پایان گفت‌گوی گروه‌ها، خانم محمدی که دختری مبتلا به اوتیسم دارد، از تجربیات زندگی خود همراه فرزندی با نیازهای ویژه صحبت کرد و در مورد چگونگی توانمند ساختن کودکان با شرایط خاص برای میهمانان سخن گفت. سولماز، دختر مبتلا به اوتیسم، که با توجه و تلاش ویژۀ مادر توانمند شده بود، شروع به اجرای شعرخوانی و آواز نمود.

در ادامه کارگاه‌های تابستانی نوجوانان توسط شبنم صفایی معرفی شد و ثبت نام علاقمندان به روز شنبه موکول گردید.

بخش پایانی برنامه، اجرای موسیقی دسته جمعی با هدایت علیرضا دهقان و مشارکت میهمانان و همچنین اجرای سرود “همراه شو عزیز!” به صورت گروهی بود که فضای مفرحی برای حسن ختام این دورهمی ایجاد کرد.

بیشتر

درک مرحلۀ نوجوانی

نوجوانی مرحله‌ای مهيج و چالش‌برانگيز از زندگی برای نوجوانان و والدينشان است. بيشتر نوجوانان در اين مرحله از زندگی، با والدينشان بحث و جدل دارند، محدوديت‌هایی را تجربه می‌كنند، دوست دارند وقت بیشتری را با دوستانشان در بیرون از منزل بگذرانند و به زندگی بعد از دبيرستان فکر می‌کنند. 

والدين در این دوره، بيشتر نگران انتخاب‌های صحیح و غلط، دردسرهای احتمالی و مسئوليت‌پذيری نوجوانشان هستند. اين نگرانی‌ها كاملاً طبيعی است. زمانی كه اين مرحله از زندگی  با صرع همراه باشد، نگرانی والدين بیشتر خواهد شد. بعضی از نوجوانان می‌خواهند به تنهایی سفر بروند تا ثابت كنند كه آنها هم مثل ساير دوستانشان بوده و توجهی به سلامتيشان نمی‌كنند. 

والدين می‌توانند نوجوانانشان را به شیوه‌ای کمک كنند تا این آشوب‌ها و اضطراب‌ها به حداقل برسد. آنها می‌توانند فرزندانشان را تشويق كنند تا فعاليت‌های سالم با همسالان خود داشته باشند. مسائل مربوط به امنیت و استقلال نوجوان می‌تواند به جای تبدیل شدن به مشاجره، از راه گفت‌وگوهای سالم حل شود. اين كار هم برای والدین و هم نوجوان، اين امكان را فراهم می‌سازد كه به نیازهای یکدیگر توجه کرده و با توافق به آنچه که می‌خواهند برسند. 

از همان ابتدای نوجوانی، اين باور كه نوجوان با پیوستن به يک گروه از دوستان آشنا به صرع، می‌تواند به كنترل تشنج، امنیت و سلامتی خویش برسد؛ سبب می‌شود تا میزان نگرانی والدین کاهش یابد. به یاد داشته باشیم که نوجوان، هميشه نوجوان باقی نخواهد ماند. او به دورۀ بزرگسالی قدم می‌گذارد و نيازمند يادگيری نقش‌های بزرگسالی خواهد بود. مهمترین وظيفۀ والدين، آماده‌سازی آنان برای دورۀ بزرگسالی به وسیلۀ آشنایی با مهارت‌های مورد نياز زندگی است.

چه رفتاری در خلق وخوی نوجوانی، طبیعی است؟ 

برخی از کودکان پیش از رسیدن به مرحلۀ نوجوانی، دمدمی مزاج هستند و بعد در دوران نوجوانی نیز، این نوسان‌های خلقی  بیشتر شده و به سادگی آشفته می‌شوند. در حالی که بعضی دیگر ممکن است اینطور نباشند. به طور کلی در نوجوانان نوسان خلقی طبیعی، کوتاه  است و معمولاَ در واکنش به چیزی که اتفاق می‌افتد، مثل یک مشکل یا طردشدگی، به وجود می‌آید. اگر نوجوان شما دوستان خوبی دارد که مورد تأیید شما هستند؛ تکالیف مدرسه را خوب انجام می‌دهد و کلاً دغدغه‌های زیادی برای نگرانی شما ندارد؛ برخی نوسان‌های خلقی در او طبیعی است.

همچنین نوجوانان تمایل به حرکت الاکلنگی در خلق‌وخوی خود دارند. اگر می‌بینید در یک لحظه، نوجوانتان نسبت به شما تند و تیز است و لحظۀ دیگر همه چیز شیرین می‌شود، احتمالاً این نوسان‌های خلقی نوجوانی است.وقتی آنها عصبانی هستند، معمولاً شنیدن این جمله‌ها از آنها طبیعی است : «کاش هرگز به دنیا نیامده بودم.» یا «از خودم متنفرم.» خیلی اهمیت دارد که در زمان آرام شدنشان، پیگیری شود که آیا واقعاً به این جمله‌ها باور دارند یا خیر.

چه چیزی در نوجوانان و خلق‌وخوی آنها طبیعی نیست؟ 

زمانی که به نظر می‌رسد غم، آشفتگی یا اضطراب، هیجان اصلی نوجوان شما است و این احساس‌ها، برای هفته‌ها در او باقی مانده و تبدیل به مانعی در انجام تکالیف مدرسه، روابط دوستانه و خانوادگی شده است؛ این  دیگر طبیعی نیست. یعنی مشکلی وجود دارد.

اگر نوجوان شما در حالت خشم، مثلاً چاقو برمی‌دارد یا کاری مثل باز کردن پنجره و تهدید به پرتاب کردن خود می‌کند، این رفتارها نگران‌کننده است. رفتار تهدیدکننده و آسیب‌زننده لازم است جدی پیگیری شود.

نشانه‌های افسردگی در نوجوانان کدامند؟

این علائم در نوجوانان بسیار شبیه علائم مشابه در بزرگسالان هستند و شامل موارد زیر هستند :

  • آشفتگی یا غمگینی که هفته‌ها طول بکشد.
  • از دست دادن علاقه به چیزهایی که قبلاً از آنها لذت می‌برده است.
  • تغییر در اشتها، خواب و میزان انرژی
  • کاهش تمرکز ( که می‌تواند با افت تحصیلی همراه باشد. )
  • دوری‌ کردن از جمع خانواده و دوستان
  • اقدام به رفتارهای خطرناک

اگر حدس می‌زنید نوجوانتان دچار افسردگی شده است، چه کاری لازم است انجام دهید؟ 

تلاش کنید بدون هیچ قضاوتی و همدلانه با او مرتبط شوید. ببینید چه چیزهایی او را اذیت می‌کند. اهمیت دارد که فرزندتان بداند که شما برای کمک به او آماده هستید. بهتر است با یک مشاور در این زمینه گفت‌وگو کنید. می‌توانید مشاور مدرسه را نیز در جریان قرار دهید. افسردگی به راحتی قابل درمان است. اگر نگران هستید که فرزندتان اقدام به خودکشی کند؛ سریعاً با یک متخصص مشورت بگیرید. خودکشی موقعیتی است که کاملاً امکان پیشگیری دارد. تا جایی که می‌توانید در روند درمان فرزندتان درگیر شوید. سعی کنید در این زمینه مطالعه کنید و مطالب بیشتری را بدانید.

مرکز مشاوره آفتابگردان، مرکز مشاوره تخصصی انجمن صرع برای مشاوره‌های تخصصی در خدمت شماست : 02166420840 

بیشتر

برخی سؤال های نوجوانان در مورد صرع

نوجوان بودن با ماجراجو بودن مترادف است؛ از ورزش و فعاليت، تكاليف مدرسه، انتخاب رشته و يا شغل آینده؛ همه و همه مواردی است كه نوجوان با آن مواجه است. نوجوانانی كه صرع دارند، معمولاً يك چالش بزرگ دارند: چگونه این موضوع را با بقيه در ميان بگذارند؟ واكنش بقيه چيست؟ تشنج بعدی چه زمانی اتفاق خواهد افتاد؟

چالش واقعی این است كه همسالان آنها، نگرش درستی از اين قضيه ندارند و ممكن است به نظرشان عجيب بیاید. سازگاری با صرع و تشنج، يك چالش بزرگ برای نوجوانان و والدین آنان است.

نكاتی را بايد در مورد نوجوانان مبتلا به صرع به ياد داشت :

  1. از هر صد نوجوان، يك نفر صرع دارد.
  2. هر كسی در هر سنی ممكن است تشنج كند، اما تشنج مسری نيست و معمولاً علت خاصی ندارد.
  3. نوجوانان مبتلا به صرع، می توانند به ورزش و تفريح پرداخته و در مدرسه تحصيل کنند.

◀️ من در سن بلوغ هستم . آیا بايد میزان داروی من تغيير كند ؟
بلوغ مرحله ای است كه شما از يك كودك به يك نوجوان و سپس بزرگسال تبديل می شويد. در این دوره، در بدن شما تغييرات زيادی ايجاد می شود؛ مثلاً وزن شما زياد می شود. بنابراین پزشك بايد مقدار داروی شما را زياد كند تا به كنترل بهتر تشنج ها دست یابد.

◀️ دوست من داروی متفاوتی از من مصرف می كند. بهترين دارو كدام است؟
داروهای مناسب زيادی برای كنترل تشنج وجود دارد و هر كدام برای نوع خاصی از تشنج ها مناسب است. پزشك شما باتوجه به شكل نوار مغزی و نوع تشنج، دارو را انتخاب می كند.

◀️ دوران قاعدگی من شروع شده است و گفته می شود كه قاعدگی ماهیانه ممكن است تشنج را تشديد كند. آیا همینطور است؟
دقيقاً نمی توان گفت كه شروع قاعدگی، تشنج را تشديد می كند؛ اگرچه بعضی خانم ها ممكن است هر ماه، قبل از شروع قاعدگی، دچار تشنج شوند، که به دلیل تغییرات هورمونی است.
اگر فكر می كنيد كه تشنج های شما در دوران قاعدگی بیشتر می شود؛ حتماً پزشك خود را مطلع كنيد.

◀️ من می ترسم دوستانم بفهمند من تشنج دارم و مرا مسخره كنند.
اين بستگی به شما دارد كه چگونه به آنها بگوييد كه تشنج داريد. آگاهی آنان در مورد صرع شما، موجب می شود که این مسئله برای آنها غيرمنتظره نباشد. با پزشك و يا والدين خود در مورد گفت وگو با دوستانتان، صحبت کنید و از آنها برای یک گفت وگوی اثربخش، مشورت بگیرید.

◀️ والدين من در مورد من نگرانی هايی دارند و اجازه نمی دهند كه با دوستانم در بعضی كارها مشارکت داشته باشم. آيا می توانم به والدینم بگويم که به من استقلال عمل بیشتری بدهند؟
والدين شما به علت علاقه به شما، نمی خواهند دچار مشكل شويد. به نظر می رسد بهتر است پزشكتان در اين مورد با آنان صحبت كند. اگرچه شما برای بعضی فعاليت ها به مراقبت ويژه ای نياز داريد، مثلا موقع شنا بايد كسی همراه شما باشد كه اگر دچار تشنجی شدید؛ با آگاهی، اقدام مناسب را انجام دهد؛ اما در همۀ موارد، نیاز به همراهی وجود ندارد. با در نظر گرفتن موارد احتیاطی، می توانيد با والدين خود، مناسب ترين راه را برای استقلال عمل پيدا كنيد.

◀️ من از داشتن تشنج و مصرف دارو متنفرم و گاهی به خلوت می روم و گريه می كنم.
هر فردی كه تشنج دارد گاهی احساس غم یا خشم را تجربه می کند. اين يك احساس طبيعی است. بهتر است در اين موارد، با والدين يا مشاوری كه به او اعتماد داريد گفت وگو كنيد و احساستان را بيان كنيد. این گفت وگو به شما ياد می دهد چگونه با استرس خود مواجه شوید. نبايد به خاطر صحبت كردن در مورد اين مسائل، خجالت بکشید.

بیشتر

نوجوانی و صرع

نوجوانی يك مرحله مهيج و چالش برانگيز از زندگی برای نوجوانان و والدين ایشان است. بيشتر نوجوانان در اين مرحله زندگی، با والدينشان بحث و جدال دارند، محدوديت هایی را تجربه می كنند، دوست دارند وقت زيادی را با دوستانشان در خارج از منزل سپری كنند و به زندگی بعد از دبيرستان می انديشند.
والدين در این دوره بيشتر نگران انتخاب های صحیح و غلط، دردسرهای احتمالی و مسئوليت پذيری نوجوانشان هستند. اين نگرانی ها كاملاً طبيعی است.
زمانی كه اين مرحله از زندگی با تشنج همراه است، نگرانی والدين بیشتر خواهد شد. بعضی از نوجوانان می خواهند به تنهایی سفر بروند؛ تا ثابت كنند كه آنان نیز مثل ساير دوستانشان بوده و توجهی به سلامتی شان نمی كنند.
از طرف دیگر برخی طوری محدود می شوند كه عضو هيچ گروهی نبوده؛ چون احساس می كنند که متفاوت اند.
والدين می توانند نوجوانان شان را در اين مرحله از زندگی به گونه ای كمك كنند تا آشوب و اضطراب ها به حداقل ممكن برسد. آنان می توانند نوجوانان شان را تشويق كنند تا درگير فعاليت های گروهی سالم همسالان خود شوند. مسايل مربوط به امنیت و استقلال نوجوان به جای تبدیل شدن به مشاجرات، می تواند از طريق گفت وگوهای سالم به دست آید. اين كار برای هم والدین و هم نوجوان، اين امكان را فراهم می سازد كه به نیازهای یکدیگر توجه کرده و با توافق به آنچه که می خواهند برسند.
از همان ابتدای نوجوانی، اين باور كه نوجوان با پیوستن به يك گروه از دوستان آشنا می تواند به كنترل تشنج ها، امنیت و سلامتی خویش برسد؛ سبب می شود تا میزان نگرانی والدین كمتر گردد.
به یاد داشته باشیم نوجوان، هميشه يك نوجوان باقی نخواهد ماند، او به دورۀ بزرگسالی قدم می گذارد و نيازمند يادگيری نقش ها در مجموعه جوانان خواهد بود. مهم ترین وظيفۀ والدين، آماده سازی آنان برای دورۀ بزرگسالی از طریق آشنایی با مهارت های مورد نياز برای زندگی است.

بیشتر

شیوع افسردگی در نوجوانان مبتلا به صرع

از هر 9 نوجوان، یک نفر دچار افسردگی می شود؛ ولی بیش از شصت درصد نوجوانان مبتلا به صرع، افسردگی را تجربه می کنند. این آمار دوبرابری به دلیل این است که ابتلا به اختلال تشنج، آنها را بیشتر در معرض افسردگی و سایر اختلال های اعصاب و روان قرار می دهد.

اما خبر بدتر این که فقط 33 درصد از این نوجوانان، درمان می گیرند.
کودکان مبتلا به صرع دوبرابر بیشتر از دیگرانْ، ‌در معرض آسیب هستند. با توجه به این که میزان زیادی باورهای غلط و نگرش منفی در جوامع نسبت به صرع وجود دارد؛ این کودکان ممکن است به دلیل ابتلا به صرع احساس شرم یا فشار داشته باشند.

ابتلا‌به یک اختلال روانی، انگ منفی مجددی دارد که به آنها می چسبد. خیلی از کودکان تمایل دارند تا نشانه های افسردگی را در خود کم نشان دهند تا به جایی می رسند که دیگر عملکردی ندارند.

نوجوانان مبتلا به صرع تنها افرادی نیستند که تمایل دارند نشانه های افسردگی خود را کم نشان دهند؛ بلکه والدین هم اغلب در مراجعه به مشاور یا روانپزشک تردید می کنند. چرا که با نگرش منفی و انگ اجتماعی همراه است و مشکل، زمانی پیچیده می شود که خانواده ها به دلیل هزینه های بالای مشاوره، قادر به اقدام برای درمان نیستند.

بیشتر تشنج ها، با دارو قابل کنترل هستند؛ اگرچه عوارض جانبی داروها، مثل خواب آلودگی یا کندی در عملکرد شناختی می تواند برای بعضی افراد سخت باشد.
پژوهش ها روی بزرگسالان مبتلا به صرع، نشان می دهد که در 85 درصد موارد، تشنج ها با دارو به خوبی کنترل می شوند؛ ولی عوارض جانبی داروها در نزدیک به دو سوم آنان، مانع از زندگی به صورتی که مطلوبشان است می شود.

البته افسردگی یک بیماری چند عاملی است. عوامل بیولوژیکی، روانی و اجتماعی زیادی وجود دارند که در افسردگی دخیل هستند. پس نمی توان یک عامل را در ایجاد افسردگی خیلی پررنگ دانست.
اما یک نکته واضح است. هر چه تعداد تشنج ها در فرد بیشتر باشد، احتمال تجربۀ افسردگی در فرد بیشتر می شود.

حدود 9 درصد افراد مبتلا به صرع، با افسردگی دست و پنجه نرم می کنند؛ ولی در افرادی که تشنج های بیشتری دارند، این رقم ناگهان به 21 درصد می رسد.

لازم است که والدین و پزشکان متخصص، از نشانه های افسردگی در نوجوانان آگاه باشند و نسبت به آنها توجه نشان دهند. این کودکان آسیب پذیرتر بوده و در خطر بیشتری قرار دارند. افسردگی می تواند برای ماه ها و سال ها بدون هیچ توجهی در فرد باقی بماند و خطرناک شود.

حتی ممکن است داروهای ضدتشنج، علایم افسردگی را پنهان کنند؛ چرا که خواب آلودگی، از عوارض جانبی این داروها محسوب می شود.خستگی و خواب زیاد، اغلب از نشانه های پررنگ افسردگی هستند؛ اما در یک نوجوان مبتلا به صرع، سخت بتوان تشخیص داد که این علامت، یک عارضۀ دارویی است یا نشانه ای از افسردگی.
تحریک پذیری، خشم، مشکلات یادگیری، رفتارهای تهاجمی و ضد اجتماعی؛ همه می توانند علائم افسردگی در نوجوان باشند.

اگر فرزند شما کج خلق شده، زود عصبانی می شود، با دوستانش کم وقت می گذراند، خود را کنار می کشد، نمره های مدرسه اش افت پیدا کرده؛ نگویید که او دوران نوجوانی را می گذراند و این دوران می گذرد. مهم است که به او کمک کنید.

بیشتر

چیزی که به عنوان یک نوجوان مبتلا به صرع، درک نکردم.

سخت ترین مرحلۀ سازگاری با هر بیماری، مثل همه چیزهای دیگر، پذیرش موقعیت است. برای من چند سال از تشخیص بیماری ام گذشت تا  این پذیرش را پیدا کردم. درک این نکته که چیزی در زندگی ام وجود دارد که من با آن زندگی خواهم کرد ، شاید برای تمام عمرم!

در 15 سالگی واقعاً سخت است که شدت یک بیماری مزمن مادام العمر را درک کنی. بنابراین من خودم را با برنامه ریزی برای زندگی ام مشغول می کردم. بر این عقیده بودم که مسائل اطرافم، کم و بیش شبیه دیگر همسالانم خواهد بود؛ و البته در سال های ابتدایی نوجوانی ام هم همینطور بود. همه چیز طبیعی پیش می رفت. من به بازی های فوتبال می رفتم، خواب زیادی داشتم، به اردوهای مدرسه می رفتم، در جست وجوی رشته های دانشگاهی بودم، و در باشگاه های ورزشی و کلاس های متفرقه ثبت نام می کردم. همۀ این ها از یک نظر، خیلی عادی بود.

اما چیزهایی به من یادآوری می کردندکه همه چیز ، خیلی هم عادی نیست. اگر برای مطالعۀامتحان بیدار می ماندم و خواب لازم را از دست می دادم، اغلب در مدرسه، تشنج های موضعی داشتم. نمی فهمیدم چه اتفاقی می افتد و  فکر می کردم هرکسی که خوابش دیر شود، بدنش تکان می خورد. فکر می کردم هرکس دیگری هم که گوی های نورانی و رقص نور را می بیند، تاری دید پیدا می کند،  دچار گیجی می شود و عضلاتش شل می شوند. بنابراین هیچ نمی گفتم. فقط می گفتم خسته ام یا سرم درد می کند؛ که درست هم بود. خیلی از دوستان نزدیکم هیچ نظری در این مورد که من صرع دارم؛ نداشتند. نیازی هم نمی دیدم که به دیگران بگویم. بعد از تشخیص صرع، پزشک و خانواده ام مرا وادار کرده بودند که  این موضوع را نه تنها به معلمم، بلکه به مدیر مدرسه و دوستان نزدیکم هم بگویم. من آشفته نمی شدم، ولی فکر می کردم زیادی از من مراقبت می شود.

وقتی از مقطع راهنمایی به دبیرستان رفتم ، دیگر موضوع را به کسی نگفتم. برای یک دورۀ شش ماهه هیچ تشنجی نداشتم، و بیش از آنچه که دکترم گفته بود، احساس مثبت در مورد توانایی هایم داشتم. شاید من اصلاً صرع نداشتم. با وجود تشخیص، دکترها خیلی به نظر امیدوار می رسیدند که بیماری ام خیلی حاد نیست. آنها می خواستند تا بهترین تصویر ممکن را به من بدهند و برایم احساس راحتی ایجاد کنند که همین موضوع،  کاری کرد تا بعد از چند ماه، نگرانی های من محو شود. داشتم به سمت یک زندگی طبیعی پیش می رفتم. با یک ام آر آی طبیعی ، دیگر نگرانی بابت تومور وجود نداشت و هیچ عفونتی هم در مغزم  نبود. پس همه چیز به نظر طبیعی می رسید و  من هم در موردش،  هیچ حرفی به کسی  نزدم.

این طوری بود تا زمانی که سومین تشنجم اتفاق افتاد. من از پله ها به پایین پرت شدم و نگرانی ها، دنیای جادویی مرا به قهقهرا برد. گفتند باید آزمایش های زیادی انجام دهم. آزمایش خون ، نوار مغز ، سی تی اسکن و  ام آر آی دوباره تکرار شد. دوباره در نوار مغزم،  امواج غیر طبیعی مشاهده شدند.

وقتی به مدرسه برگشتم، به دوستان صمیمی ام، ماجرا را گفتم. آنها به شیوه ای مرا درک کردند که بهترین نوجوانان این کار را می کنند. صرع شبیه سرطان نیست، دیگران از تو حمایتی نخواهند داشت. هیچ آموزشی در کلاس نخواهد بود و هیچ گفت وگوی الهام بخشی از طرف معلمت نخواهی داشت. بیشتر مردم، از نوجوان تا  بزرگسال، صرع را درک نمی کنند و همین موضوع، ابتلاء به آن را سخت ساخته است. مردم برایت جوک می سازند. آنها در بیرون، به وضعیت تو می خندند و در درونت، هیچ چیز خنده داری وجود ندارد.

همچنان که من بزرگ می شدم، نوع صرع من هم تغییر می کرد. بعضی از پزشکان گفته بودند که ممکن است در پایان نوجوانی، صرعم  بهبود یابد. این طور نشد. ولی من نتوانستم با عوارض صرع، به عنوان یک نوجوان به سازگاری کامل برسم.  اکنون من به عنوان یک بزرگسال، با واقعیت های زیادی در زندگی ام برخورد می کنم.

مواجه شدن با واقعیت هایی مثل این که نمی توانم رانندگی کنم؛ این واقعیت که احتمالاً مادر شدن برایم سختی هایی دارد؛ این که کار تمام وقت، برایم چالش برانگیز است؛ این که همزمان درس خواندن و کار کردن به من فشار می آورد.  این واقعیت ها راحت نیست. من نمی توانم این مسائل را با الهام بخش خواندن آنها، جذاب نشان دهم یا بگویم آنها مرا به بهترین وجه انسانی ام رسانده اند. ولی اکثر روزها، دلم می خواهد ناامید شوم، تظاهر کنم که چیزی اتفاق نیفتاده است، یا خودم را به مبل ببندم تا فقط تلویزیون تماشا کنم. ولی زندگی ادامه دارد و من نمی توانم متوقف شوم.

پس خودم را وفق دادم؛ با داروهای جدید؛ با زمان خواب زودتر؛ با این که آرام باشم و بپذیرم که گاهی اوقات به حمایت نیاز  دارم. این که نمی توانم همیشه  صد درصد در مدرسه، محل کار ، با دوستانم و کنار علائقم باشم. کنار آمدن با این موضوع سخت بود چون برای زمانی طولانی، رویاهایی برای زندگی ام داشتم اما زندگی جوری پیش نرفت تا آنها به واقعیت برسند. اکنون من برای پذیرش این مسئله، با خودم کار می کنم که زندگی آن چیزی نیست که ما آن را برنامه ریزی می کنیم. این واقعیت، حقیقتی بود که تمام زندگی ام طول کشید تا به آن برسم.

منبع : https://themighty.com/2018/07/teenager-diagnosed-with-epilepsy

ترجمه : فاطمه عباسی سیر

ویرایش: ویدا ساعی

بیشتر

تو ، دانش آموزی مبتلا به صرع هستی؟

         صرع داشتن، زمانی که هنوز یک نوجوان یا جوان هستی، به نظر سخت می رسد. صرع می تواند باعث شود که در مدرسه دیگر دانش آموز نمونه نباشی  و همین طور وقتی که در  موقعیت سخت تشنج قرار می گیری، مثبت نگاه کردن به قضیه مشکل می شود.

لطفاً دیگران را درک کن و اگر یک دانش آموز مبتلا به صرع هستی ، خیلی اهمیت دارد که بفهمی برای بهتر شدن، نیاز به زمان داری .

تصور کن :

تو 13 ساله ای. معلمت از تو دربارۀ شعری که در کلاس خوانده شده، می پرسد. جواب، نوک زبانت است ، ولی نمی توانی  بگویی. دهانت باز نمی شود. تو آن شعر را دوست داری، ولی نمی توانی جواب معلم را بدهی. همه به تو چشم دوخته اند؛ و می توانی صدای معلمت را بشنوی که دارد عصبانی می شود. می دانی که تشنج ابسانس داری و چند ثانیه ای طول می کشد تا دوباره به حال طبیعی برگردی. الان دیگر دیر شده است. معلم به سمت در کلاس اشاره می کند و می گوید که به دفتر مدرسه بروی. او  از کم توجهی تو، خسته شده است.  همان طور که از جایت بلند می شوی، می گویی که تو هم دیگر از این وضعیت خسته شده ای.

تو 15 ساله ای و الان تشنج های ابسانس با تشنج های تونیک کلونیک همراه شده است. داروهایی که مصرف می کنی ، همیشه تو را خسته و خواب آلود می کند. احساس می کنی مثل یک زامبی شده ای. باید انرژی زیادی مصرف کنی تا بتوانی روز را، بدون خواب آلودگی بگذرانی. بخشی از وجودت، آرزوی کارهای فوق برنامۀ بیشتری را دارد؛ ولی تو همیشه خسته ای. در اوج خستگی، دیگران تو را می بینند که تشنج کرده ای و روی زمین افتاده ای، کف از دهانت خارج می شود، ترسناک می شوی. پس دیگر به کلاس برنمی گردی؛  به خانه می روی تا استراحت کنی. تو به مراقبت زیادی نیاز ندری، ولی مدیر مدرسه ، والدینت را خبر می کند تا در کلاس نمانی. هیچ چیز برایت مهم نیست به جز خواب!

حالا 18 ساله ای و به زودی به دانشگاه می روی. آرزویت این بود که روزی بتوانی در دانشکدۀ پزشکی درس بخوانی. می خواهی یک متخصص مغز و اعصاب شوی. می دانی که به اندازۀ کافی باهوش هستی. فکر کردن درباره اش، اشک به چشمانت می آورد؛ اما شاید بهتر باشد رشتۀ ساده تری را انتخاب کنی. می دانی که فشار زیاد و کم خوابی، تشنج هایت را بیشتر می کند. نمی توانی یک برنامۀ پر فشار داشته باشی. سخت است مثل دانشجویان پزشکی، شب ها بیدار بمانی و  شیفت شب داشته باشی. پس رشتۀ دیگری را انتخاب می کنی.  می دانی که این رشتۀ تحصیلی، حوصله ات را سر خواهد برد، چون آن را دوست نداری.

الان بیست ساله شده ای و امروز صبح که از خواب بلند شدی، روی زمین افتاده بودی. چند بار سرت با زمین برخورد کرده بود. برای اولین بار در عمرت، می بینی که زانوهایت می لرزند و این اتفاق، تو را می ترساند. زود می فهمی که به دلیل فشار درس ها، نیاز به استراحت داشتی . فکر می کنی الان همه، تو را قضاوت خواهند کرد.  نمی خواهی به آنها بگویی که نیاز داری به سلامتی ات توجه کنی. فکر می کنی آنها تو را درک نخواهند کرد؛ چون به نظر سالم می رسی. می دانی که تو را دوست دارند و نمی خواهی افرادی که برایت مهم هستند، را نگران کنی. پس برای افتادنت، توضیح دیگری  به دیگران می دهی.

خاطرۀ اولین بار که 13 ساله بودی به ذهنت می آید و می فهمی که آدم ها ممکن است از تلاش نکردن تو ناامید شوند، با این که می دانی  حتی یک بار هم نبوده که همۀ سعی خودت را  نکرده باشی.

به این نکته می رسی که اولین قدم برای توجه به سلامتی ات، این است که دربارۀ چیزی است که مردم فکر می کنند، نگران نباشی؛ و بالاخره به این نتیجه می رسی که خودت برای خودت کافی هستی.

اگر تو یک دانش آموز مبتلا به صرع هستی، پیشنهاد من به تو این است که مثبت نگاه کنی . اشکالی ندارد اگر گاهی غمگین یا آشفته شویم ، ولی بهتر است هرگز آن قدر خود درگیر نکنیم  که زمانی برای فکر کردن به محدودیت ها و چگونه لذت بردن از آنها ، نداشته باشیم.

زندگی با صرع به من یاد داد که کم کردن فشارهای روانی، باید اولین اولویت من باشد. کنترل تشنج ها، به من انگیزۀ بیشتری داد تا  راحت باشم و هرزمان ذهنم نیاز به استراحت داشت، به خودم زمان دهم. می دانم که همۀ انواع صرع، با استرس تحریک نمی شوند، ولی می خواهم تو را تشویق کنم تا راهنمای طلایی زندگی خودت را پیدا کنی.

کاش وقتی که تشخیص صرع برای من داده شد، کسی بود که اهمیت توضیح صرع به دیگران را به من می گفت. به دانش آموزانی که صرع دارند، پیشنهاد می کنم به دوستانی که با آنها وقت بیشتری را می گذرانند، بگویند که تشنج می کنند. همان طور که بزرگ تر می شوید، زمان بیشتری را با دوستانتان و زمان کمتری را با والدین خود سپری خواهید کرد. بخصوص اگر برای دانشگاه، مسافت دوری می روید. اگر تا به حال پیش دوستانتان تشنج نداشته اید، فرصت مغتنمی است تا به آنان آموزش دهید که وقتی دچار تشنج می شوید، انتظار دارید آنها چه کمکی به شما بکنند. اگر دوستان نزدیک و صمیمی ندارید؛ به معلم خود، همکلاسی یا هم اتاقی خود بگویید.

صرع وضعیتی است که تو ناچار می شوی به دیگران تکیه کنی، و  پذیرش این مسئله، وقتی بزرگ شده ای، دشوار به نظر می رسد. ممکن است فکر کنی با ابراز  صرع خود به دیگران، در یک گفت وگوی ناخوشایند، گیر می افتی؛ ولی اغلب مردمی که من با آنها حرف زدم، علاقۀ زیادی به این موضوع نشان داده اند. علاوه بر این، به دیگران گفتن در مورد صرع خودت، نه تنها از تو محافظت می کند،  بلکه به شبکۀ بزرگ آگاهی برای صرعنیز کمک می کند.

نویسنده : شانون لی

ترجمه : فاطمه عباسی سیر

              https://themighty.com/2016/09/what-student-life-is-like-for-me-as-someone-with-epilepsy

بیشتر

فضای خواهر و برادری

مدیریت هیجان ها برای نوجوانان بسیار سخت است. اغلب متخصصان با این موافقند که گفت و گوهای مؤثر ، ارتباط های قوی می سازد. هدایت زبان خاص و مفاهیمی که والدین و خواهر و برادرها در مورد سازگاری با صرع و تشنج از آن استفاده می کنند، می تواند خود یک سفر بغرنج باشد. من به کودک مبتلا به صرعم لازم است چه چیزهایی بگویم؟ چه چیزهایی به خواهر و برادرش بگویم؟ تا کجا اطلاعات بدهم؟ چه اطلاعاتی زیاد خواهد بود؟ چه اطلاعاتی کم خواهد بود؟

 لورا ( سمت راست تصویر ) و اِما ( سمت چپ تصویر ) با هم خواهرند. لورا صرع دارد. اِما از زمانی که لورا تشخیص صرع داده شده است؛ چیزهای زیادی در مورد صرع یاد گرفته است.

اِما نامه ای برای پدر و مادرها نوشته و در این نامه گوشه ای از جهانی که آنها با هم دارند و سفرشان را که ممکن است هر دختر دیگری تجربه کند، توضیح داده است.

اِما در نامه اش از والدین می خواهد تا خودشان جواب این سؤال را پیدا کنند … ممکن است لطفاً تلاش بیشتری کنید و به من بگویید که چه چیزهایی را نیاز دارم تا بدانم؟

نامۀ اِما به والدین …

ما داشتیم آماده می شدیم تا به دیدن یکی از اقوام برویم. پدرم در حال رفتن به اتاق برای پوشیدن لباس بود. من در هال منتظر بودم که لورا از اتاق بیرون آمد. همچنان که از پله ها پایین می آمد، روی پلۀ آخر، ناگهان  افتاد و شروع به لرزیدن کرد. همین طور که به زمین افتاده بود،  سرش را محکم به دیوار می زد. چشم هایش بالا رفته بودند و تمام بدنش می لرزید. من جیغ کشیدم و به سمت اتاق پدر و مادرم  دویدم. پدرم بیرون آمد و می توانم بگویم که او هم  وحشت کرده بود. تشنج های لورا قبل از این، به صورت حرکت های عجیب در بدنش و یا انقباض صورتش بود. او هیچ وقت پیش از این، نیفتاده بود و بیهوش نشده بود. مادرم به سرعت خودش را از محل کار به خانه رساند.

من وحشت کرده بودم و گیج شده بودم که چرا این دفعه همه چیز متفاوت شده است. می دیدم که این بار پدرم آشفته و وحشت زده شده؛ و مادرم هزار بار  نگرانتر  به نظر می رسید. نمی فهمیدم چه اتفاقی افتاده است. نمی خواستم چیزی بپرسم؛ چون می دیدم خود آنها بیشتر مضطرب هستند.

 لورا بهتر شد؛ ولی این اتفاق باعث شد تا ما دیگر مهمانی نرویم. من شرایط را درک می کردم و ضمناً غمگین هم بودم؛ چون واقعاً دوست داشتم مهمانی برویم.

اگر پدر و مادرم به من توضیح می دادند که چه اتفاقی برای لورا افتاده و چرا این دفعه با زمان های قبل متفاوت بود؛ کمک می کرد تا احساس بهتری داشته باشم.

بیشتر