آرشیو مقالات روانشناسی

آیا می توان به کودکان، همدلی بیش از حد داد

کدام یک از شغل های زیر بیشتر به فرزندپروری شبیه است؟

  1. مدیر عاملی یک مؤسسه
  2. معلمی
  3. بند بازی
  4. همۀ موارد فوق

البته که شمارۀ 4 پاسخ صحیح است. اما شاید شمارۀ 3 ( بندبازی)  یکی از مواردی است که واقعاً فرزندپروری بیشترین شباهت را به آن دارد.

در فرزندپروری، ما نیاز داریم تا با دقت در میان مسیر های زیادی راه برویم. نیاز داریم تا فرزندانمان را به میزان کافی و نه البته خیلی زیاد، نظم دهیم. نیاز داریم به کودکانمان به میزان کافی و نه البته خیلی زیاد، کمک کنیم. نیاز داریم به کودکانمان در مورد خطرهای جهان پیرامون، به میزان کافی و نه البته خیلی زیاد، آموزش دهیم.

بیشتر والدین برای ایجاد تعادل ظریفی بین همۀ این موارد، جایی در ذهنشان آگاهی دارند. ولی تعادل در یکی از این موارد، خیلی گیج کننده است و مدیریت آن را سخت می کند :  همدلی

همدلی زمانی اتفاق می افتد که شما احساس طرف مقابل خود را کاملاً درک می کنید. همدلی قدرت شگرفی برای ایجاد حال خوب در انسان ها را دارد. در واقع همدلی خیلی خوب است. پس مگر می تواند زیاده از حد باشد؟ به ویژه وقتی یک والد قادر به همدلی با فرزندش شود؟

والد بدون همدلی، مانند یک جراح در اتاق عمل با نور کم و ابزار کند است. نتیجۀ این عمل جراحی، می تواند وحشتناک باشد. از طرف دیگر یک والد با همدلی واقعی برای فرزندش، می تواند درس های ارزشمندی به او دهد.

  • من و تو به روشی عمیق و معنادار با هم مرتبط هستیم.
  • من تو را درک می کنم.
  • تو برای من مهم هستی.
  • احساس های تو اهمیت دارند و برای من هم مهم هستند.
  • من اینجا هستم؛ برای تو !

این موارد در واقع ابزارهای قدرتمندی برای والدین هستند که موجب می شوند تا فرزندانشان دچار بی توجهی عاطفی نشوند.

البته هیچ چیزی در این جهان زیادی اش خوب نیست. حتی منابع حیات و سلامت که می توانند به زندگی شما خیلی کمک کنند؛ در میزان خیلی زیاد می توانند آسیب رسان باشند: به غذا، آب، ویتامین ها و حتی پول فکر کنید.

سه نمونۀ زیر، موارد همدلی مفرط والدین هستند که به کودک آسیب می رساند :

  1. همدلی شما، به احساس های فرزندتان قدرت بیشتری بدهد.
  2. با همدلی شما، خیلی سخت بتوان حدود و مرزهای مناسب برای فرزندتان گذاشت.
  3. همدلی تان موجب شود ارتباط با خود و احساس و نیاز خودتان را از دست بدهید.

این سه ناهماهنگی بیش از آن چیزی که فکر می کنید در روابط والد/ فرزندی اتفاق می افتد. اگر شما با والدینی بزرگ شدید که به احساس های شما کم توجهی می کردند و الان سعی می کنید تا این شیوه را در فرزندپروری خود، اصلاح کنید؛ ممکن است برایتان سخت باشد تا تعادل درستی بین این دو پیدا کنید.

سه راهنمای زیر را برای بررسی میزان همدلی خود دنبال کنید :

  1. یادتان باشد که همدلی، کافی نیست.

شغل شما به عنوان والد، نه تنها درک احساس فرزندتان است؛ بلکه آموزش به فرزندتان برای مدیریت احساس هایش هم هست. بنابراین همدلی قدم بزرگی برای شروع است. قدم بعدی، مثلاً آموزش فرزندتان برای چگونگی مدیریت خشمش، ایجاد تعادل در غم یا درک رنج است. بین این فرآیند، فرزند شما می فهمد که اگرچه احساسش اهمیت دارد؛ ولی نباید کنترل خودش را  به دست احساسش دهد. ( اگر خودتان هم در این مهارت ها نیاز به آموزش دارید؛ می توانید اقدام کنید. )

  1. محدودیت های همدلانه را به عنوان هدف خود قرار دهید.

از درک خود وقتی می فهمید احساس های فرزندتان، گذاشتن محدودیت ها را برای او سخت می کند؛ آگاه شوید. محدودیت نیازهای فرزندتان، با هدف یادگیری مدیریت رفتار او است. برای مثال : می فهمم تو عصبانی هستی. کاملاً تو را درک می کنم. ولی هنوز لازمه که تکالیف مدرسه ات را قبل از این که با دوستانت استخر بروی ؛ تمام کنی. 

  1. بدانید که آگاهی از احساس و نیاز خودتان، از شما والد متفاوت تری می سازد.

 گم کردن خودتان در بین احساس های فرزندتان، به او کمکی نمی کند. حفظ مرزهای سلامت بین خود و فرزندتان، به شما اجازه می دهد تا برای فرزندتان مؤثرتر قدم بردارید. این کار پیام نامحسوسی به فرزندتان می دهد : احساس های تو مهم هستند؛ ولی احساس های دیگران هم اهمیت دارند.

 

بی توجهی به احساس های خویش، ناخودآگاه به فرزندتان یاد می دهد تا او هم به هیجان هایش بی توجهی کند.

به عنوان یک والد وقتی به احساس ها و نیازهای عاطفی خودتان توجه می کنید؛ به فرزندتان هم می آموزید که همین کار را برای خودش انجام دهد.

  • همدلی؟ بررسی کنید.
  • محدودیت؟ بررسی کنید.
  • احساس های خودم؟ بررسی کنید.

تبریک می گویم. شما در حال بندبازی هستید و تعادل خود را حفظ کرده اید.

منبع : https://blogs.psychcentral.com/childhood-neglect/2018/06/can-a-parent-have-too-much-empathy/

ترجمه : فاطمه عباسی سیر

ویرایش : ویدا ساعی

بیشتر

چگونه می توان با جدایی والدین، فرزندان شادی را تربیت کرد

روابط محکم و استوار هستۀ یک خانواده شاد است ولی گاهی اوقات سازگاری با افرادی که کنارشان زندگی می کنیم، می تواند خطرناک باشد. هیچ فرمول جادویی برای فرزندپروری وجود ندارد ولی گام های مهمی وجود دارند که می توانند به کودک شما برای کنار آمدن با شرایط جدید کمک کند.

به خاطر داشته باشید که کودکان نیاز دارند تا به هردو والد خود عشق بورزند. این عشق به آنها امنیتی می دهد که اساس بهزیستی و موفقیت آنها برای رشد در آینده خواهد بود.

مطالعه ها نشان می دهد که در خانواده هایی که والدین از هم جدا شده اند؛ قانون یک سوم، یک سوم، یک سوم وجود دارد. در یک سوم خانواده ها، کودکان در کوتاه مدت دچار بحران های سازگاری می شوند؛ ولی بهبود می یابند. در یک سوم خانواده ها، کودکان دچار بحران های طولانی مدت می شوند که تا بزرگسالی آنها  ادامه می یابد و در یک سوم آخری ، خانواده هایی هستند که کودکانشان آسیب جدی عاطفی در نتیجۀ طلاق می بینند. نگرش والدین و رفتارهای آنها، این تفاوت در نتیجه را می سازد. فرزندپروری با عشق و همراهی ، که والدین با هم فرزندانشان را حمایت کرده و به یکدیگر احترام می گذارند؛ چه در حال انتقال و چه بعد از آن، مهمترین عاملی است که موجب می شود تا قدمی برای حال خوب کودکان برداشته شود.

والدین جدا شده گاهی اوقات درگیر رفتارهایی می شوند که سبب چالش عاطفی برای کودکانشان می شود. تعدادی از این رفتارهای شایع که بهتر است از آنها پرهیز شود :

  • خوار و خفیف کردن والد دیگر
  • خواستن از کودک برای جاسوسی والد دیگر
  • خواستن از کودک برای انتقال پیام بین والدین

این رفتارها سبب می شود تا چالش عاطفی برای کودک شما به وجود آید. زمانی را با همسر سابق خود بگذرانید تا با هم گفت و گویی دربارۀ چگونگی ایجاد عوامل کلیدی زیر برای فرزندپروری مؤثر داشته باشید؛ تا فرزندانتان هر چه شادتر و سازگارتر رشد کنند:

  1. زمانی را به شنیدن فرزندانتان اختصاص دهید. گوش کردن فعال یکی از بهترین راه های نشان دادن عشق شما به اوست. گاهی اوقات ما لازم است پیام هایی را از فرزندان خود بشنویم که آنها را صریح به ما نمی گویند : ” من می خواهم بروم خانه. ” ممکن است این معنا را بدهد که : ” من اینجا و الان احساس امنیت نمی کنم. ” وقتی والدین قادر باشند همدلانه بشنوند و همدلانه پاسخ دهند، کودکان آنها احساس عشق و امنیت خواهند کرد.
  2. توافق ها را در هر دو خانه حفظ کنید. یادتان باشد بچه ها به ملاقات والدینشان نمی روند، بلکه با آنها زندگی می کنند فقط در خانه هایی جدا از هم. وقتی از بچه ها انتظارهایی یکسان وجود داشته باشد و در هر دو خانه، قوانین یکسان باشد، آنها به بهترین صورت عمل می کنند. این به معنای این است که فرزندان بدون توجه به خانه ای که در آن هستند، لازم است زمان برای تفریح و مسئولیت های دیگر را درنظر بگیرند.
  3. با والد دیگر مرتب ارتباط داشته باشید. خیلی از والدین دیدار ماهانه را موفق ارزیابی کرده اند، که می تواند در ثبات و حفظ توافق های طرفین مؤثر باشد. در ابتدا این کار ساده نیست؛ ولی در طول زمان، والدین جدا شده می توانند این فرآیند را مهیا کنند.
  4. صبور باشید. زمان مهم است. مطالعه ها نشان می دهد که از هر 10 والد طلاق گرفته، 8 زوج می توانند الگوهای فرزندپروری مؤثری را برای فرزندانشان ایجاد کنند. گاهی اوقات دو سال طول می کشد تا این الگوها مهیا شوند. پس تلاش خود را ادامه دهید. در بعضی از موقعیت ها، خانواده درمانی می تواند تفاوت محسوسی  را برای همه  ایجاد کند.  

منبع : https://thriveglobal.com/stories/i-m-a-newly-divorced-parent-and-i-have-no-idea-what-i-m-doing/

ترجمه : فاطمه عباسی سیر

ویرایش : ویدا ساعی

بیشتر

یازده سؤالی که پیش از ازدواج ، لازم است بپرسید

وقتی  ازدواجی در پیش است ، مواردی که از آنها بدون اطلاع هستید ، می تواند به ارتباط شما آسیب بزند. بیشتر  زوج ها گاهی به دلیل خجالت و عدم علاقه و گاهی به دلیل شوق داشتن یک راز عاشقانه ، از یکدیگر سؤال های سخت نمی پرسند تا بتوانند یک ازدواج پایدار و مطابق انتظار خود را  به وجود آورند.

سؤال های زیر ، به گونه ای طراحی شده اند تا گفت و گویی صادقانه را پی ریزی  کنند و به زوج ها این امکان را بدهند که رازهای خود را،  قبل از این که خیلی دیر شود، با یکدیگر  مطرح کنند:

 

  1. در زمان مخالفت، خانوادۀ شما به هم ظرف پرت می کنند یا  با هم آرام گفت و گو می کنند یا سکوت کرده و حرفی نمی زنند؟

همۀ ما در خانواده ای خاص ، تربیت شده و بزرگ می شویم. خوب است که الگوهای گفت و گو  و  حل مسئله را در والدین طرف مقابل خود بدانید. این مسئله به شما دیدگاهی برای چگونگی روابط بین خود می دهد.

 

  1. آیا ما ، بچه دار خواهیم شد؟ و اگر بچه دار شویم، آیا تو،  پوشک او را عوض خواهی کرد؟

خیلی مهم است که هنگام  سؤال دربارۀ بچه دار شدن ، چیزی را نگوییم که طرف مقابل ما دوست دارد بشنود. قبل از ازدواج ، لازم است طرفین صادقانه دربارۀ فرزند،  با هم گفت و گو کنند. چند  بچه می خواهند؟ چه دیدگاهی، برای  این تعداد فرزند دارند؟ نقش خود را به عنوان والدین، چگونه می بینند؟ حتی گفت و گو دربارۀ روش های پیشگیری از بارداری اهمیت دارد.

  1. آیا گفت و گو دربارۀ تجربه های عاطفی گذشته، به روابط ما کمک می کند یا موجب تخریب آن می شود؟

داشتن  روابط عاطفی زیاد قبل از ازدواج ،  خطر کیفیت پایین ازدواج و احتمال طلاق را بیشتر می کند.دلیل آن هم  این است که فرد ، به دلیل تجربه های زیاد با افراد مختلف و قطع رابطه با آنها ، به احتمال زیاد به مقایسۀ آنها با هم می پردازد.  در مورد تجربه های گذشته ، خوب است در فضایی مملو  از صمیمت و عشق و پذیرش، با هم گفت و گو کنیم تا احتمال قضاوت یا حسادت کم شود.

 

  1. مذهب چقدر مهم است؟ آیا ما تعطیلات مذهبی را، با هم جشن می گیریم؟

چیزی که مهم است زمان بچه دار شدن و بزرگ شدن فرزندان ، احتمال چالش در مورد مسایل مذهبی در بین زوج ها افزایش می یابد. اگر توافقی برای داشتن فرزند وجود دارد، لازم است زوجین برای چگونگی آموزش مذهبی به فرزندان خود نیز با هم به توافق برسند.

  1. آیا قرض من، قرض تو هم هست؟ آیا دوست داری مرا از زیر قرض، بیرون بیاوری؟

خیلی مهم است که بدانید طرف مقابل شما چه احساسی برای استقلال مالی شما دارد و آیا می پذیرد که منابع مالی شما، جداگانه ذخیره شود. بیشتر  زوج ها در گفت و گو در این مورد ، که بسیار هم حیاتی است، موفق نمی شوند. اگر عدم وضوح جدی بین درآمدهای شما و طرف مقابلتان وجود دارد،  خوب است به یک توافق برای درآمد کلی خانواده برسیم.

  1. بیشترین چیزی که دوست داری پول برایش خرج کنی چیست؟ یک ماشین ، یک تخت خواب یا یک کفش؟

زوج ها تمایل دارند که در مسایل مالی به هم اعتماد کرده و بپذیرند که زمینه های خطر کردن یا احتیاط آنها در یک سطح قرار دارد. این سؤال از این نظر خوب است که می تواند کمک کند تا میزان خطرپذیری مالی زوج ها مشخص شود.

  1. آیا موافقی که من کارهای خود را بدون تو انجام دهم؟

بیشتر مردم در ازدواج امیدوارند که بتوانند استقلال خویش را در بخش های اصلی زندگی ، همراه با روابط خود با همسر ، نگه دارند. یعنی  آنان مایل نیستند دربارۀ دوستان یا سرگرمی های خود گفت و گو کنند. اگر ما  از قبل  دربارۀ این موضوع، گفت و گو نکنیم؛  به ایجاد فضای تنش بار یا احساس طرد شدگی در طرف مقابل  کمک کرده ایم. همچنین ممکن است زوج ها تصورات مختلفی از ” حریم شخصی ” داشته باشند که دربارۀ این مسئله نیز لازم است تبادل نظر شود. مثلاً پیشنهاد می شود از زوج خود بپرسیم که او چه وقت هایی نیاز به تنهایی دارد.

 

  1. آیا ما والدین یکدیگر را دوست داریم؟

هرچقدر بیشتر شما و طرف مقابلتان جبهه متحدی در مقابل والدین تشکیل داده باشید ، باز هم  لازم است روابط ناسالم با والدین مدیریت شود.  قطعاً روابط قوی یا ضعیف با والدین ، الگویی از روابط خود شما در آینده خواهد بود.

  1. چقدر روابط جنسی برایت مهم است؟

امروزه زوج ها تمایل دارند که از نظر جنسی همچنان توسط همسر خود هیجان زده باقی بمانند . انتظاری که در گذشته وجود نداشت. یک رابطۀ سالم نیاز دارد تا زوج ها دربارۀ چگونگی لذت بردن از روابط جنسی با هم گفت و گو کرده و انتظارات خود را بدانند. اگر افراد انتظارات متفاوتی از رابطۀ جنسی داشته باشند، لازم است با هم مذاکره کنند تا هر دو طرف به رضایت کامل برسند.

  1. آیا تمام روش هایی که من با آنها می گویم : ” دوستت دارم ” را می شناسی؟

ابراز عشق حتما به پایداری ازدواج کمک خواهد کرد. پنج زبان ابراز عشق عبارتند از : تأیید یکدیگر؛ وقت گذراندن با هم ؛ هدیه دادن و گرفتن؛  انجام کاری برای هم  و تماس فیزیکی.

خوب است که زبان اول و دوم خود را اعلام کنید و از طرف مقابل نیز بخواهید تا زبان های خود را اعلام کند و بعد با هم به گفت و گو بنشینید.

  1. ده سال آینده را برای زندگی مان چگونه می بینی؟

دیدن جواب این سؤال در ذهنتان ، به شما کمک می کند تا دربارۀ چالش های کنونی ، با هم به گفت و گو بنشینید تا هدف رابطۀ شما به نهایی ترین نقطۀ خود برسد. این سؤال این فرصت را نیز به شما می دهد تا بفهمید اگر رابطه تان به سوی کمرنگ شدن پیش رفت، آیا طرف مقابل شما به طلاق فکر می کند یا ازدواج برای او به معنای همۀ زندگی  است.

 

مترجم : فاطمه عباسی سیر

منبع :

http://www.nytimes.com/interactive/2016/03/23/fashion/weddings/marriage-questions.html?_r=0

بیشتر

هفت علامتی که نشان می دهد شما در فرزندپروری موفق بوده اید

 

  1. کودکتان هیجان هایش را از شما پنهان نمی کند.

گاهی اوقات نظم بخشیدن به  هیجان های شدید کودک، کار مشکلی است. ممکن است آرزو کنیم که چنین هیجان هایی را کمتر ببینیم اما توانایی کودک برای ابراز خشم، غم یا ترس در مقابل شما، علامت بسیار خوبی است که نشان می دهد او در برابر شما احساس امنیت می کند.  وقتی کودکی  احساس هایش را  از والدینش پنهان می کند؛ یعنی مشکلی در روابط بین آنها وجود دارد.

  1. وقتی کودکتان با مشکلی مواجه می شود یا آسیبی می بیند با شما مطرح می کند.

این به معنای این است که شما چنان حریم امنی برای فرزندتان ساخته اید که هرگاه نیاز به کمک داشته باشد، از شما درخواست می کند. بهترین شیوۀ برخورد، آغوش باز شما و گوش کردن همدلانه تان به  او است. این کار  فضا  را برای ارتباط فرزندتان در مواقع سخت زندگی اش با شما باز نگه می دارد.

  1. فرزندتان می تواند بدون ترس از واکنش شما، در مورد افکار و احساس های خود حرف بزند.

این نشانه ای قوی از پذیرش، انعطاف پذیری و ذهن باز در روابط والدین و فرزندان است. بعضی والدین این ارتباط را با رفتارهایشان محدود می کنند: مثل بروز واکنش های شدید به افکار و احساس های فرزند که نشان می دهد مایل نیستند در این مورد گفت و گویی داشته باشند؛ یا تمایلی به  توضیح دربارۀ رفتارهای خودشان ندارند. برخی دیگر برعکس، خود را خیلی شکننده و آسیب پذیر نشان می دهند؛  به نوعی که مایل نیستند مسئولیت فرزندپروی خود را در زمینۀ افکار و احساس فرزندشان بپذیرند. این والدین معمولاً از فرزندانشان به عنوان ” صخره ای برای خودشان ” نام می برند که نگران کننده است.

شما می توانید با پذیرش احساس و افکار فرزندتان بدون ساختن برچسبی برای خودتان، آنها را حمایت کنید.

  1. بازخورد شما به رفتارهای کودک، به شیوۀ انتقادی و برچسب زدن نیست.

والدین موفق از بازخورد در مورد رفتار فرزندشان به شیوه ای غیر انتقادی استفاده می کنند و از برچسب هایی نظیر بچۀ بد“؛ “شیطان“؛  تنبل و شکمو دوری می کنند.

اگر  فرزند شما تمام بیسکویت های روی میز را قبل از این که کس دیگری آنها را بردارد، خورد؛ والدین فوق العاده روی رفتار تمرکز می کنند: تو تمام بیسکویت ها را بدون سهیم شدن با دیگران خوردی. در خانۀ ما سهیم شدن با بقیۀ افراد خانواده اهمیت دارد. تو در این باره چه فکری داری؟

این شیوۀ گفت و گو متفاوت با این جمله است: چقدر دختر شکمویی هستی. برو توی اتاقت!

  1. فرزندتان را تشویق می کنید تا علاقه ها و استعدادهایش را دنبال کند.

دنبال کردن علاقه ها و استعدادها موجب می شود تا فرزندتان احساس موفقیت و قدرت کند. گاهی اوقات والدینی هستند که سعی می کنند علاقه های فرزندشان را به سمت آرزوهای محقق نشدۀ خود بکشانند. وقتی که شما فرزندتان را به دلایل شخصی، مجبور  به کاری می کنید؛ حتی جایی که تصور می کنید همه چیز درست و عالی است؛ ولی  همه چیز  اشتباه پیش می رود. این کار سبب می شود تا فرزندان شما احساس شکست، فشار و کنترل داشته باشند.

  1. شما حدودی را برای رفتار فرزندتان تعیین می کنید تا او امن بماند.

والدین موفق برای رفتارهای فرزندانشان، قوانین و محدودیت های خاصی در نظر می گیرند. کودکان بدون قوانین و محدودیت، اغلب به دردسرهای زیادی می افتند. حدود، به فرزندان کمک می کند تا احساس محبت و ارزش کنند؛ حتی اگر محدودیت هایی مثل زمان را دوست نداشته باشند. برای مثال محدودیت های مفید، شامل زمان خواب منظم، کلمات با احترام برای اعضای خانواده و مراقبت از نوجوانان برای رفتن به میهمانی های شبانه است.

  1. شما اشتباهات خود را ترمیم می کنید.

اگر توانایی ترمیم  اشتباه های خود با فرزندتان را دارید؛ این نشانۀ موفق بودن شما است. اگر فریاد کشیدید، یا به کودکتان برچسبی زدید؛ خیلی مهم است که این رفتار را با او ترمیم کنید. گفت وگو با کودکتان در مورد اینکه شما در موقعیت پیش آمده،  چه آرزویی داشتید؛ یا توضیح  هیجان های شدیدی که برایتان بالا آمده بودند، می تواند به شما کمک کند.

 

منبع : https://www.mother.ly/life/7-signs-youre-parenting-right-according-to-a-clinical-psychologist?utm_source=newsletter

 

ترجمه و تلخیص : فاطمه عباسی سیر

ویراستار: ویدا ساعی

بیشتر

هفت نکته برای یادآوری در زمان هایی که فکر می کنید به اندازۀ کافی خوب نیستید

گاهی اوقات من با خودم خیلی بد هستم و بدون وقفه خودم را با دیگران مقایسه می کنم؛ بدون توجه به این که بارها خوانده ام که خودم چه قدر برای خود، کافی یا دوست داشتنی ام.

تقریباً هر روز در جست وجوی ماجرایی هستم تا ثابت کنم که کسی نیستم و شایستگی دوست داشته شدن را ندارم.

فکر می کنیم چیزی درون ما اشتباه است؛ اگر مثلاً در یک سن خاصی، هنوز مجردیم؛ هنوز میزان درآمد ماهیانۀ مشخصی نداریم؛ یا در حضور دیگران به شیوۀ خاصی به چشم نمی آییم یا عمل نمی کنیم.

گاهی در بین فشارهای زندگی، به نظر می رسد که فراموش می کنیم چه اندازه منحصر به فرد و فوق العاده ایم.

در سفر زندگی ام، من نکته هایی را به خاطر سپردم تا زمان هایی که وسوسه می شدم تا نسبت به خودم بدجنسی کنم، آن ها را به خاطر آورم:

  1. افرادی که شما خود را با آنها مقایسه می کنید، خودشان را با دیگران مقایسه می کنند.

ما همه خودمان را با دیگران مقایسه می کنیم و به شما اطمینان می دهم کسی که فکر می کنید همه چیز تمام است، اینگونه نیست.

وقتی که شما به دیگران با عینک همدلی و درک و بدون قضاوت و حسادت نگاه کنید، بیشتر قادر خواهید بود تا آنها را همان چیزی که هستند ببینید : انسان !

 آنها انسان های ناکامل زیبایی هستند که مثل همۀ ما  از چالش های  زندگی عبور می کنند.

  1. ذهن شما می تواند یک دروغگوی مجاب کننده باشد.

جمله ای را دیدم که نوشته بود: ” هر چیزی که به آن فکر می کنی را باور نکن! ” این نکته کاملاً اشاره به این دارد که وقتی من به افکار مأیوس کننده، واکنش نشان می دهم، این افکار از ذهن من عبور می کند. افکار ما، فقط افکار هستند و اگر قدرت زیادی به افکار منفی بدهید، شما را  فرسوده و بیمار می کنند.

  1. شما بیش از چیزهای نادرست، چیزهای درست دارید.

این جملۀ مورد علاقۀ من از کابات زین است که : ” تا وقتی زنده ای، چیزهای درست بیشتر از چیزهای نادرست در تو وجود دارد. ”

به عنوان فردی که گاهی تمایل دارد تا روی معایبش تمرکز کند، این جمله کمک می کند تا به یاد آوریم که چیزهای زیادی در ما وجود دارد که آنها را دوست داریم؛ مثل این واقعیت که زنده ایم و نفس می کشیم و همیشه قادریم انتخاب کنیم که راه های جدیدی را برویم .

  1. زمان هایی که فکر می کنی کمتر مستحق عشق و محبتی؛  زمانی است که  تو بیشتر به آنها  نیاز داری.

من دریافته ام که پذیرش عشق و درک از دیگران، در زمان هایی که موقعیت های خشم، شرم، اضطراب یا افسردگی را تجربه می کنیم،  خیلی سخت است. اما قبول کردن حقیقت بالا، دیدگاه مرا عوض کرد و موجب شد تا بفهمم که عشق، واقعاً بزرگترین هدیه ای است که در این زمان ها می توانم دریافت کنم.

  1. ” اکنون” را کامل بپذیرید و با آن در صلح باشید؛ پیش از آن که بتوانید از ” آینده” رضایت داشته باشید.

چیزی که من برای تغییر و رسیدن به گام بعدی در نردبان زندگی یاد گرفتم، این بود که شما نمی توانید از جریان زندگی، کاملاً احساس رضایت داشته باشید مگر این که بتوانید نقطه ای را  که در آن هستید بپذیرید؛ آن را تصدیق کنید و برای آن قدردانی داشته باشید.

چیزی را که هستید، در آغوش بگیرید و با آن در آرامش باشید. سفر زندگی شما به سمت جلو و نقطه ای جدید، برایتان  احساس آرامش، رضایت و لذت بیشتر به همراه خواهد داشت.

  1. تمرکز خود را به جای کامل شدن روی جریان امور بگذارید و توجه کنید که چه اندازه راه آمده اید؛ به جای این که فکر کنید چیزهایی را از دست داده اید.

ما برای کامل بودن و موفقیت، سر و دست می شکنیم و وقتی کم می آوریم، احساس کمبود و بی ارزشی می کنیم. چیزی که متوجه آن نیستیم، این است که برای رسیدن به  اهدافمان  کار می کنیم و مایلیم  خودمان را خارج از دستاوردهایمان ببینیم نه همراه با آنها؛ بدون توجه به دفعاتی که شکست می خوریم.

به جای سرزنش خود برای اشتباه ها و به عقب برگشتن؛ خود را نوازش کنید و برای تلاش دوباره، ساختن فرآیند و رفتن به همان جایی که دوست دارید، دستی به پشت خود بزنید.

  1. نمی توانید از روش خویش متنفر باشید و خودتان را دوست داشته باشید.

با گفتن به خودتان که چه شکست بزرگی داشته اید، موفق تر نمی شوید. گفتن این به خودتان که از تمام ظرفیت زندگیتان استفاده نمی کنید، کمکی نمی کند تا به ظرفیت بیشتری برسید و  با گفتن این به خودتان که بی ارزش و غیر دوست داشتنی هستید، احساس ارزشمندی و عشق بیشتری نمی کنید.

تنها راه برای رسیدن برای عشق به خود، دوست داشتن خودتان است. شما برای خودتان کافی هستید؛ همان طوری که هستید و عشق به خود، کمی راحت تر خواهد بود اگر مرتب این را به خودتان یادآوری کنید.  

بیشتر