امنیت عاطفی در ازدواج
” چرا به من نگفتی؟” ؛ “تو هیچ وقت مسائل را با من مطرح نمی کنی. ” ؛ ” چرا هر وقت می خواهم با تو حرف بزنم سکوت می کنی؟” ؛ “ جوابم را بده! تو خیلی مرموز شده ای.” ؛ “ تو هیچ وقت چیزی نمی گویی. چرا نمی گویی چه احساسی داری؟ ”
آیا تاکنون جمله های بالا را به همسرتان گفته اید؟ آیا همسرتان تا به حال این جمله ها را به شما گفته است؟
چه اتفاقی می افتد وقتی که شما تصمیم می گیرید چیزی بگویید و نفر مقابلتان به شیوۀ تدافعی ( فریاد کشیدن، گریه کردن، سرزنش کردن ) شما را ترک می کند و سبب می شود جمله های زیر را بگویید :
- به همین دلیل است که من نباید همه چیز را به تو بگویم.
- من نمی توانم با تو حرف بزنم.
- این منظور من نبود.
- همیشه باید دهانم را بسته نگه دارم.
اگر این جمله ها به نظرتان آشنا می آیند، اگر آنها را گفته اید یا شنیده اید؛ احتمالاً یک نفر از شما، در این رابطه احساس امنیت نمی کنید.
وقتی صحبت از امنیت در روابط عاطفی می رسد، منظور فقط امنیت جسمی و فیزیکی نیست؛ اگر چه امنیت جسمی شرط بسیار مهمی در ازدواج و روابط زناشویی است. امنیت عاطفی شامل موارد زیر می شود :
- امنیت در ابراز خود به صورت کامل و صادقانه
- امنیت در ابراز نارضایتی از کارهایی که طرف مقابل انجام می دهد
- امنیت در گفتن مسائل جنسی، خوشایندها و ناخوشایندها
- امنیت در سهیم شدن ترس ها و ناامنی های شخصی
- امنیت در داشتن یک محاوره بدون نگرانی از این که به یک کشمکش تبدیل شود.
امنیت در سهیم شدن و گفت و گو در هر یک از موارد بالا بدون این که با فریاد، برچسب، سرزنش، شرمنده کردن، یا طرد کردن مواجه شود.
امنیت در لغت یعنی “رهایی از صدمه یا خطر“ .
امن بودن یعنی موقعیتی که خطرناک یا آسیب رسان نیست. مکانی که از هرگونه خطر یا آسیب دور است را مکان امن می گویند.
یک مکان امن جایی است که شما احساس در خطر بودن و یا آسیب دیدن در آن را ندارید؛ و امنیت عاطفی یعنی اطمینان داشتن از این که سرزنش نمی شوید، طرد نمی شوید، نادیده یا نا معتبر توسط همسرتان انگاشته نمی شوید.
مازلو بر این عقیده است که رفتارهای انسان بر اساس موقعیت های مختلف از پنج نیاز اصلی سرچشمه می گیرند. دومین ردیف از سلسله نیازها، نیاز به امنیت و اطمینان خاطر است ( که امنیت عاطفی نیز شامل آن می شود )؛ سومین ردیف متعلق به عشق و تعلق خاطر بوده و چهارمین ردیف نیازها، ارزش خود ( پذیرش خود و ارزش گذاری توسط دیگران ) است.
اگر همسر شما چیزی را با شما سهیم نمی شود، اگر همسرتان سکوت می کند، اگر برای همسرتان راحت تر است که با دیگران گفت و گو کند تا با شما؛ به جای برچسب زدن و سرزنش او و گفتن جمله هایی مثل : “تو مرموز شدی.“؛ “ بلد نیستی خودت را ابراز کنی.“؛ “هیچ وقت حرف نمی زنی.“؛ “ خیلی ترسویی!“؛ “ تو به من احترام نمی گذاری.“ و … انگشتتان را به سمت خود گرفته و از خود بپرسید:
- من چه کاری کرده یا نکرده ام که موجب شده تا همسرم برای گفت و گو با من احساس راحتی نداشته باشد؟
- چه کاری می توانم انجام دهم تا به او نشان دهم که به چیزی که می خواهد بگوید علاقه مندم و مایلم تا فضایی امن برای ابراز کامل او ایجاد کنم؟
شش راه برای ایجاد امنیت عاطفی در روابط زناشویی
- بشنوید بدون این که بخواهید دفاع کنید :
با نیت درک احساس ها و هیجان هایی که در همسر شما بالا می آید، او را بشنوید و احساس هایش را تایید کنید. همدلی کردن بسیار مهم است، حتی اگر در همدلی با احساس ها مسئله دارید، می توانید پذیرش احساس ها را تمرین کنید. معمولاً وقتی آدم ها احساس های خود را نمی گویند ریشه اش ترس از بدفهمی یا نادیده گرفته شدن است. گفتن آسیب پذیری ها شبیه برهنه کردن خود است و بیشتر مردم با این موضوع که پیش کسی که ممکن است یک تهدید بالقوه برایشان باشد، از آسیب پذیری خود بگویند؛ راحت نیستند. اگر مایلید که همسرتان، قلب خود را برای شما باز کند؛ فضای امنی برای او ایجاد کنید که او قادر به این کار باشد.
تخریب اتفاق می افتد اگر : حالت دفاعی به خود بگیرید؛ به همسرتان بگویید که این احساس ها را نداشته باشد؛ به او برچسب بزنید یا او را سرزنش کنید؛ احساس یا چیزی را که او می گوید، نادیده بگیرید؛ موضوع را عوض کنید؛ در مورد احساس های او حرف نزنید یا از او قدردانی نکنید؛ توصیه های زیادی در راستای عدم تایید او بگویید.
امنیت به وجود می آید اگر : احساس هایش را تایید کنید؛ با آن چه که او می گوید، همدلی کنید؛ بدون قضاوت به او گوش کنید؛ تلاش خود را روی درک احساس های همسرتان متمرکز کنید؛ حرف های او را به خود نگیرید و آن را در مورد خود نسازید.
- اجازه دهید تا افکار سمی شما دربارۀ همسرتان از ذهنتان برود.
به جای نگه داشتن برچسب های قدیمی که برای همسرتان داشتید ( حساس – یک دنده – جنگی – ضعیف ) ذهن خود را باز بگذارید تا او را متفاوت ببینید. ذهن خود را مثل یک لوح سفید پاک کنید. الگوهای فکری قدیمی خود و قصه هایی که از همسرتان و رابطه با او در ذهن دارید را به چالش بکشید؛ و به جای فکر کردن به این شیوه : “او این طوری احساس می کند چون خیلی حساس است.“؛ تمرین کنید که به او و عواطفش برچسب نزنید. اگر از شوهرتان می شنوید که احساس هایش را با شما سهیم می شود، سعی کنید در حرفش نپرید که : “البته که همیشه همینطور احساس کرده؛ او هرگز دیدگاه دیگران را نمی بیند. “ و خود را با سوال هایی که ریشه در احساس های همسرتان دارد، به چالش بکشید. به محض این که متوجه می شوید که مشغول برچسب زدن به همسرتان هستید، بدانید که این یک فکر سمی بوده و تصمیم بگیرید آن را عوض کنید.
تخریب اتفاق می افتد اگر : برچسب های منفی قدیمی درباره همسرتان را با خود نگه دارید؛ این باور را داشته باشید که آنها هرگز تغییر نمی کنند؛ در منفعت شک درباره افکارتان نسبت به همسرتان با خود کشمکش داشته باشید.
امنیت به وجود می آید اگر : به همسرتان این فرصت را بدهید که به شما چیزهایی متفاوت را نشان دهد؛ افکار سمی و منفی را با افکار مثبت و عاشقانه تعویض کنید؛ وارد گفت و گویی باز با هدف تجربه به سمت نگرش هایی مثبت بشوید؛ اعتماد به یکدیگر را تمرین کنید.
- زبان بدن و لمس بسیار اهمیت دارند.
زبان بدن در ایجاد فضایی امن بسیار مهم است. پژوهش ها نشان می دهند که بیش از 55 درصد ارتباط، غیرکلامی است. اگرچه برای این میزان درصد هنوز جنجال هایی وجود دارد؛ پژوهش های کنونی به ما می گوید که چیزی بین 55 تا 90 درصد از ارتباط، غیرکلامی است و نشان می دهد که چه میزان این مطلب مهم است. اگرچه کلمه ها هم مهم هستند ولی زبان بدن هم به همان اندازه ( اگر نه بیشتر ) اهمیت دارد.
تخریب اتفاق می افتد اگر : پشتتان به همسرتان باشد؛ چشم هایتان را بگردانید؛ بازوهای خود را جمع کنید؛ با فاصله بنشینید/بایستید؛ در صورتتان انقباضی ( اخم یا … ) وجود داشته باشد؛ آه بکشید.
امنیت به وجود می آید اگر : به سمت همسرتان متمایل شوید؛ تماس چشمی برقرار کنید؛ اجزای صورتتان نشان دهد که توجه شما به همسرتان است؛ نزدیک به او بنشینید/بایستید؛ دستش را بگیرید؛ به عبارتی دیگر، هرجا او هست به او ملحق شوید.
- به تعهد خود قوت ببخشید و آن را محکم کنید.
مخربترین واکنشی که یک همسر می تواند داشته باشد، استفاده از زبان حذف و خروج است : ” من طلاق می خواهم؛ شاید ما باید از هم جدا شویم؛ فکر می کنم بهتره تو بروی “؛ یا شیوه های فریاد کشیدن و کناره گیری از روابط عاطفی. این دو دسته رفتار، از مخربترین رفتارهایی هستند که همسر شما را به سوی فضایی ناامن و غیرمطمئن پیش می برند و ممکن است زخم های کهنه و ترس های رها شده را مجدداً تحریک کنند. اگر می خواهید فضایی امن ایجاد کنید؛ به خود و همسرتان یادآوری کنید که در این مسئله، با هم هستید و فقط درک موضوع، برای ایجاد فضای امن بین شما ضروری است. عبارت هایی نظیر “ما واقعاً نیاز داریم تا این را بدانیم” ؛ “ما بهتر از این عمل خواهیم کرد“ ؛“ما این را فهمیدیم“؛ “من هیچ جایی نمی روم“؛ “ممکنه الان آسیب دیده باشم، ولی به این معنی نیست که از هم دور شده ایم.“ همه بر این واقعیت استوارند که شما به همسر خود متعهد هستید.
تخریب اتفاق می افتد اگر : از زبان خروج استفاده کنید ( جدا شدن، طلاق گرفتن ، از خانه بیرون رفتن ، و … ) ؛ فریاد کشیدن یا ترک عاطفی ؛ و معطوف کردن توجه به دیگران.
امنیت به وجود می آید اگر : از عبارت های “ما“ برای حل مسئله استفاده کنید؛ برای امیدهای آینده و اهداف رابطه تان با هم حرف بزنید؛ به شیوه ای متعهدانه گفت و گو کنید؛ مثل“این را با هم حل خواهیم کرد“ و جمله هایی که به همسر شما این مطلب را می رساند که شما به رابطۀ خود متعهد هستید و برای این بهبود این رابطه، اقدام خواهید کرد.
- از هم قدردانی کنید.
هرگاه همسر شما مسئله ای را با شما در میان می گذارد؛ فارغ از این که چه مطلبی هست و چه احساسی در شما به وجود می آورد، از او برای باز کردن قلبش تشکر کنید. از او برای اعتمادی که به شما کرده، از این که در مقابل شما آسیب پذیر بوده، قدردانی کنید و اجازه دهید او بداند که شما برای درک بیشتر درونش از او سپاسگزارید. مهم نیست اگر با او موافق نیستید، چیزی که اهمیت دارد این است که شما به یکدیگر اعتماد کافی برای گفت و گو را دارید.
تخریب اتفاق می افتد اگر : زمانی که همسرتان آسیب پذیر است و شوقی برای درمیان گذاشتن مسئله ای با شما دارد که گفتنش برایش سخت است، از او قدردانی نکنید. اظهار نظر منفی یا انصراف از بحث را بدهید.
امنیت به وجود می آید اگر: قدردانی کنید از این که ابراز آسیب پذیری اصلاً آسان نیست؛ از او قدردانی کنید برای اعتماد کافی که به شما برای در میان گذاشتن احساس هایش داشته؛ مسائلی را که با شما مطرح کرده، تایید کنید و او را تشویق کنید که به باز بودن قلبش ادامه دهد و اطمینان داشته باشد که با عشق و درک پذیرفته خواهد شد.
- با کلام و عمل خود محکم و استوار باشید.
ثبات اعتماد می آورد. چون می دانید که چه انتظاری دارید؛ کلمه ها و اقدام شما هم طراز هم هستند؛ یاد می گیرید که روی همسرتان حساب کنید. با همسرتان ثبات عمل داشته باشید؛ اگر می گویید می خواهید کاری انجام دهید، آن را انجام دهید. اگر کلام شما با عملتان یکی نباشد، همسرتان سخت می تواند به شما اعتماد کند. اگر شما مستمراً بی ثبات باشید، پیامی را به همسرتان می فرستید مبنی بر این که شما قابل اعتماد نیستید.
تخریب اتفاق می افتد اگر : به قول های خود وفادار نباشید؛ یک روز با همسرتان عاشقانه رفتار کنید و توجه بارانش کنید و روز بعد ارتباط های محدود با او داشته باشید که دلیلی هم برای آن پیدا نمی شود. به همسرتان بگویید هر زمان دوست داشت می تواند تماس بگیرد و شما در دسترس خواهید بود و زمانی که همسرتان تماس می گیرد، یا در دسترس نیستید یا بر نمی دارید. تخریب وقتی اتفاق می افتد که شما متعهد به انجام کاری می شوید و بعد آن را انجام نمی دهید. بی ثباتی و غیرقابل پیش بینی بودن سبب می شود تا افراد مرتب در حجم استرس و اضطراب باشند و تقریباً محال است که در این شرایط احساس امنیت داشته باشند.
امنیت به وجود می آید اگر : چیزهایی را که می گویید انجام می دهید، انجام دهید؛ کلام خود را به خاطر بسپارید و با ثبات در عمل اعتمادسازی کنید. در همه اوقات خودتان باشید و اگر در آغاز رابطه، بهترین خود را نشان داده اید؛ بهترین خود را برای ادامه رابطه نشان دهید. ثبات در عمل به دیگران این پیام را می رساند که شما قابل اعتماد هستید.
منبع : https://tthompsontherapy.blog/2018/01/12/talk-to-me-6-ways-to-create-emotional-safety-in-your-relationship/
ترجمه : فاطمه عباسی سیر
ویرایش : ویدا ساعی